بیوگرافی بیوک میرزایی از شروع بازیگری تا فوت همسر

بیوگرافی بیوک میرزایی بازیگر

بیوگرافی بیوک میرزایی

بیوک میرزایی متولد ۹ مرداد ۱۳۳۴ در تهران، بازیگر و گوینده رادیو است

فارغ التحصیل رشته علوم سیاسی از دانشگاه آزاد می باشد که از ۱۵ سالگی آموزش بازیگری را از آکادمی آناهیتا شروع کرد و و بعد از انقلاب در جلوی دوربین به شهرت رسید

خانواده و اصالت

بیوک میرزایی در یک خانواده تورک زبان در محله امام زاده حسن، سه راه آذری [پل امام زاده معصوم] در تهران به دنیا آمده است و آخرین فرزند بعد از چهار خواهر و برادر می باشد

می گوید؛ پدرم اینها دامدار بودند و به ما شاهسِون می گفتند و ما از طائفه گورتلار (گرگها) بودیم که اسب سوار و تازنده بودند

عکس و بیوگرافی بیوک میرزایی بازیگر

دوره هنرپیشگی

شروع کارم با تئاتر و هنرکده آناهیتا سال ۱۳۴۹ در ۱۵ سالگی بود، زنده یادان مصطفی و مهین اسکویی و مرحوم مهدی فتحی دوره‌‌ های علمی بازیگری را تدریس می‌کردند

اولین کار حرفه ای با اسکویی

آقای مصطفی اسکویی که کارگردان تئاتر بودند از طریق آموزش و پرورش فراخوانی برای جذب هنرجو دادند که ما هم رفتیم و ثبت نام کردیم، آن زمان به عشق بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی می خواستیم هنرپیشه شوی، از من تست گرفتند و قبول شدم و اولین بار به روی صحنه تئاتر رفتم

از کارمندی تا رادیو

تا قبل انقلاب تجربه های موفقی در تئاتر داشت و مقطعی هم در رادیو فعال بود تا اینکه مقطع در وقوع انقلاب کنار رفت تا اینکه سال ۱۳۶۱ دوباره به رادیو دعوت شد

خودش می گوید من کارمند روابط عمومی ایران خودرو بودم که رادیو دوباره از من دعوت به کار کرد و اولین کارم هم در رادیو برنامه تک قسمتی «بگذار پرندگان پرواز کنند» بود و سال ۱۳۶۳ گوینده برنامه رادیویی «صبح جمعه با شما» شدم

عکس بیوک میرزایی و استاد محمدرضا شجریان

شروع بازیگر جلوی دوربین

سال ۱۳۶۲ در ۲۸ سالگی با حضور در نمایش تلویزیونی «آینه خیال» به کارگردانی داوود میرباقری و در کنار چهره هایی چون رسول نجفیان کار خود را در تلویزیون آغاز نمود

شهرت

سال ۱۳۶۸ در مجموعه ۱۰ قسمتی «خیالاتی» که با نام آقای دلار معروف شد، بسیار مورد توجه قرار گرفت، آزیتا لاچینی و اسماعیل داورفر از دیگر بازیگران این مجموعه بودند

سپس در سریال های چون همسایه ها (۱۳۷۲)، پهلوانان نمی میرند (۱۳۷۶)، چشم به راه (۱۳۷۷)، گمگشته (۱۳۸۰) و یک مشت پر عقاب (۱۳۸۴) بسیار خوش درخشید

در سینما

سال ۱۳۶۷ در ۳۳ سالگی نخستین تجربه سینمایی خود را با فیلم “نار و نی” به کارگردانی سعید ابراهیمی فر کسب نمود و دو سال بعد فیلم “ابلیس” را کار کرد و سال ۱۳۷۴ سال پرکاری در سینما داشت و در فیلم های “دوران کودکی”، “حادثه در کندوان”، “تنگنا” و “تعطیلات تابستانی” به ایفای نقش پرداخت

داستان زندگینامه شخصی بیوک میرزایی

حضور در نمایش خانگی

بیوک میرزایی تاکنون در دو سریال نمایش خانگی قهوه تلخ (۱۳۸۹) به کارگردانی مهران مدیری و سیاه چاله (۱۴۰۲) به کارگردانی حسین نمازی ایفای نقش کرده است

ازدواج و فرزندان

بیوک میرزایی سال ها پیش ازدواج کرد که ثمره این زندگی یک فرزند پسر به نام «پیمان» و یک فرزند دختر به نام «خاطره» است که هر دو در حیطه هنر تحصیل کردند

فوت همسر

متاسفانه  آقای میرازیی در سال ۱۳۸۸ همسرش را به علت سرطان از دست داد، خودش می گوید من در ماه مبارک، عزیزترین فرد زندگی ام را از دست داده ام

یادم نمی رود که سر سفره افطار همسرم که از بیماری رنج می برد در همان لحظه افطار کنار سفره از دنیا رفت

عکس بیوک میرزایی و دخترش

عکس بیوک میرزایی و دخترش

سرطان مثل خورده به جان همسرم افتاد

همسرم در همان بحبوحه حوادث بعد از انتخابات ۱۳۸۸ فوت کرد، ما همراه دو فرزندمان زندگی خیلی آرام و خوبی داشتیم اما ناگهان سرطان مثل خوره به جان همسرم افتاد

وقتی مثل شمع آب شدنش را می دیدم داشتم سکته می کردم، همسرم ستون زندگی ما و برکت خانه بود، شغل من طوری نبود که مدام در خدمت خانواده باشم و حالا هم که ایشان سال هاست از دنیا رفته هرکاری می کنم نمی توانم جای او را برای فرزندانم پر کنم

دیدار با جهان پهلوان تختی

آن زمان یک محله ته خط بود و یک زورخانه باصفا به نام «هژبر» که پهلوانان زیادی آنجا ورزش می‌کردند، نوجوان بودم که به این زورخانه رفت‌ و آمد داشتم

پهلوان «محمدعلی حساس» شاگردان بسیاری داشت؛ یکی مرحوم پهلوان سلیمانی بود و من با دیدن آدم‌ های قوی هیکل که در گود زورخانه ورزش می‌ کردند، خیلی کیف می‌کردم برای همین بعد از مدرسه یک راست می‌ رفتم آنجا، یادم هست که روزی جهان‌ پهلوان تختی به این زورخانه آمد و برای ساعاتی مهمان محله ما بود

عکس بیوک میرزایی و پسرش

عکس بیوک میرزایی و پسرش

سینما گرفتار باند بازی است

احساس من این است که کارهای سینمایی گرفتار باندبازی است و هر کس گروه خودش را دارد، همین الان اگر رصد کنید، می ‌بینید ۸ الی ۱۰ نفر بازیگر هستند که در همه فیلم ‌ها حضور دارند

این‌ها ارتباطاتی شبه ‌مافیایی براساس رفاقت ‌ها و دوستی‌ های خود در سینما دارند و با زدوبند در فیلم‌ ها حضور پیدا می ‌کنند و به راحتی به دیگران فضای کار نمی ‌دهند

حتی اگر بخواهند با این شرایط ما را به یک کار راه بدهند، صورت قشنگی ندارد و به همین دلیل ترجیح می ‌دهیم کار نکنیم

هیچ دری به روی من بسته نیست

به صراحت می ‌گویم که هیچ دری به روی من بسته نیست، خیلی ‌ها شاید مولتی ‌میلیاردر باشند اما هرجایی آن‌ ها را راه نمی ‌دهند اما ما شکر خدا آبرو و اعتباری داریم که خیلی درها به روی ‌مان باز می ‌شود

همواره هم تلاش کردم از همین اعتبارم برای گره ‌گشایی از کار مردم استفاده کنم، ما زمانی از کارمان لذت می‌ بریم که رضایت مردم هم در کنارش باشد

اوقات فراغت

اوقات فراغتم فقط کتاب خواندن، فیلم دیدن، نمایش دیدن و در بین مردم بودن و با آنها ارتباط برقرار کردن است، ما چنان آلوده این حرفه شدیم که جدا از این چارچوب نمی‌ توانیم قدمی برداریم

با در میان مردم بودن و مطالعه و فیلم و ورزش سرم را گرم می‌ کنم، آدم در این سن تازه احساس می‌ کند به پختگی‌ ای رسیده که می‌ تواند هر نقشی را ارائه دهد، اما شرایط طوری است که به‌ نظر می‌ رسد بخش عظیم کارها در رابطه‌ هاست

افتادن از اسب

در حین فیلمبرداری سریال “آتش و‌ باد” در یکی از سکانس ها که اسب سواری می کردم از روی اسب افتادم و پایم آسیب دید و نقشم را به ناچار کمرنگ‌ تر کردند

لهجه آذری داشتم

وقتی وارد هنرکده آناهیتا شدم لهجه آذری داشتم و از این بابت خیلی نگران بودم اما اساتیدم آقایان اسکویی و مهدی فتحی به من گفتند تو به زبان ترکی شعر و آواز بخوان

آن قدر در تمرین تئاتر عربده کشیدم، داد زدم و آواز و شعر خواندم تا صدایم تونالیته پرطنینی پیدا کرد

رای آوردن در شورای شهر تهران

یادم هست آن سال ها که تازه دانشگاه آزاد داشت فراگیر می شد خیلی از مسئولان هم که مدرک تحصیلی نداشتند به دانشگاه آزاد می رفتند

آن زمان رشته هنر نداشت و وقتی صداوسیما ما را برای ادامه تحصیل معرفی کرد دیدم تنها رشته ای که فلسفه و زبان و ادبیات دارد همان علوم سیاسی است

سال ۱۳۷۰ یا ۱۳۷۱ بود که من آنجا علوم سیاسی خواندم اما فارغ التحصیل نشدم، بعدها بود که چند نفر از دوستانم که پست های رده بالایی داشتند از من خواستند کاندیدای شورای شهر تهران بشوم می گفتند چون مردم ما را کمتر می شناسند تو کاندیدا بشو و ما هم از تو حمایت می کنیم، اتفاقا رای بالایی هم آوردم حدود ۳۸۰ هزار رای آوردم اما نخواستم به شورا بروم و انصراف دادم

معتقدم بازیگر با سیاسی شدن محبوبیت خود را از دست خواهد داد و اصولا هنرمند سیاسی نباشد بهتر است و امکان دارد عملکرد و انتخابش سیاسی باشد اما به عنوان یک هنرمند با کارش وقتی معضلات اجتماعی را بازتاب می دهد خارج از سیاست نیست

دل نوشته غمگین

آقای بازیگر سال ها پیش در برنامه «تا جمعه» متن غم انگیزی در غم از دست دادن همسرش خواند که این ویدیو بسیاری رو متاثر کرد و گریه میلیون ها نفر همراه بود …

بازنشسته صدا و سیما هستم

بازنشسته صداوسیما هستم، از سال ۱۳۷۱ قراردادی شدم تا اینکه سال ۱۳۷۸ قراردادم لغو شد و هر سال کارمندان را برای گزینش می بردند و می آوردند تا اینکه بالاخره چند سال آخر رسمی صدا و سیما شدم

اگر تئاتر نبود ممکن بود خلافکار شوم

من در منطقه ۱۷ در محله ای قدیمی در جنوب تهران که پر از معضلات اجتماعی بود بزرگ شده بودم ولی برادرم من را به سمت هنر و تئاتر سوق داد تا از فضای منفی محله مان دور باشم

اگر این کار را نمی کرد و مرا به تئاتر نمی فرستاد ممکن بود من هم مثل خیلی از بچه های همسن و سالم خلافکار و گردن کلفت می شدم، شاید هم لات و چاقوکش می شدم

فیلم ها

  • خوک – ۱۳۹۶
  • اخراجی‌ها ۲ – ۱۳۸۷
  • پسران آجری – ۱۳۸۵
  • از دوردست – ۱۳۸۴
  • خانه روشن – ۱۳۸۴
  • واکنش پنجم – ۱۳۸۱
  • بمانی – ۱۳۸۰
  • عشق شیشه‌ای – (۱۳۷۸
  • آشوبگران – ۱۳۷۷
  • تعطیلات تابستانی – ۱۳۷۴
  • تنگنا – ۱۳۷۴
  • حادثه در کندوان – ۱۳۷۴
  • دوران کودکی – ۱۳۷۴
  • دادستان – ۱۳۷۰
  • ابلیس – ۱۳۶۹
  • نار و نی – ۱۳۶۷

سریال ها

  • آتش و باد – ۱۴۰۲ – ۱۳۹۸
  • روزگار جوانی ۳ – ۱۴۰۰
  • افسانه هزارپایان – ۱۳۹۶
  • برادر – ۱۳۹۵
  • تله‌ فیلم «هوای خنک» – ۱۳۹۴
  • کیمیا – ۱۳۹۴
  • یادداشت‌ های یک زن خانه‌ دار – ۱۳۹۴
  • فوق سری – ۱۳۹۴
  • تله‌ فیلم «اتفاق» – ۱۳۹۳
  • دزد و پلیس – ۱۳۹۱
  • کلاه پهلوی – ۱۳۹۱
  • قهر و آشتی – ۱۳۹۱
  • تله‌ فیلم «حرف مردم» – ۱۳۹۱
  • تله‌ فیلم «آبی عمیق» – ۱۳۹۰
  • عملیات ۱۲۵ – سری سوم – ۱۳۹۰–۱۳۹۱
  • شاید برای شما هم اتفاق بیفتد – ۱۳۸۹–۱۳۹۱
  • تله‌ فیلم «شهرام و بهرام» – ۱۳۸۹
  • تله‌ فیلم «شاهد» – ۱۳۸۹
  • مرد دوهزار چهره – ۱۳۸۷
  • مدار صفر درجه – ۱۳۸۶–۱۳۸۴
  • آرزوهای شیرین – ۱۳۸۵–۱۳۸۶
  • پنجره – ۱۳۸۵
  • روز رفتن – ۱۳۸۵
  • باران بهاری – ۱۳۸۵
  • رقص پرواز – ۱۳۸۴
  • پای پیاده – ۱۳۸۴
  • یک مشت پر عقاب – ۱۳۸۴
  • عسل‌ ها و مثل‌ ها (سری دوم) – ۱۳۸۴
  • معما – ۱۳۸۲
  • این سه نفر – ۱۳۸۲
  • مهمان‌ پذیر طوبی – ۱۳۸۱
  • بررسی یک پرونده – ۱۳۸۱
  • تن‌ ها – ۱۳۸۱
  • خاتون – ۱۳۸۱
  • روزهای آرزو – ۱۳۸۰
  • گمگشته – ۱۳۸۰
  • دانش‌سرا – ۱۳۸۰
  • دختران – ۱۳۷۹
  • خندان – ۱۳۷۹
  • ماجراهای خانه قدیمی – ۱۳۷۹
  • امواج جادویی – ۱۳۷۹
  • دختران – ۱۳۷۹
  • پانزده مسافر – ۱۳۷۹
  • همشاگردی‌ها – ۱۳۷۷
  • روزگار جوانی – ۱۳۷۷
  • چشم‌ به‌ راه – ۱۳۷۷
  • زیر یک سقف – ۱۳۷۶
  • پسری به نام قدرت – ۱۳۷۶
  • پهلوانان نمی‌ میرند – ۱۳۷۶
  • خانه سبز – ۱۳۷۵
  • گریز – ۱۳۷۵
  • زندگی – ۱۳۷۵
  • در تاریکی شب – ۱۳۷۴
  • لحظه‌ های آشنا – ۱۳۷۴
  • دهه انقلاب – ۱۳۷۴–۱۳۷۰
  • باغ گیلاس – ۱۳۷۳–۱۳۷۲
  • مش‌ خیرالله صندوقچه اسرار – ۱۳۷۲–۱۳۷۰
  • همسایه‌ ها – ۱۳۷۲
  • آپارتمان – ۱۳۷۲–۱۳۷۱
  • دردسر – ۱۳۷۱
  • آخرین سند – ۱۳۷۱
  • پاپیچ – ۱۳۶۹–۱۳۷۰
  • نمایش‌های طنز – ۱۳۶۹–۱۳۷۰
  • تله‌ فیلم «صبحگاه خونین» – ۱۳۶۹
  • آلبوم خانوادگی – ۱۳۶۹
  • تله‌ فیلم «یاقوت آبی» – ۱۳۶۸
  • آقای خیالاتی (آقای دلار) – ۱۳۶۸
  • گرگ‌ها – ۱۳۶۶
  • تله‌ تئاتر «ماجراهای رونالد و مادرش» – ۱۳۶۶
  • تله‌ تئاتر «سیاهی لشکر» – ۱۳۶۶
  • تله‌ تئاتر «به سبک آمریکایی» – ۱۳۶۵
  • تله‌ تئاتر «طاق نصرت» – ۱۳۶۵
  • سایهٔ همسایه – ۱۳۶۴–۱۳۶۵
  • تله‌ تئاتر «آسانسور» – ۱۳۶۴
  • تله‌ تئاتر «آینهٔ خیال» – ۱۳۶۲
مطلب مفید بود ؟ ۱۰۴ ۴۶

26 نظر برای این مطلب ثبت شده است:

ناشناس

۱۸ آبان ۱۴۰۲


آقای میرزایی همسرتون حتماانسان خوبی بودن که شمااینقدرجای خالیشونواحساس میکنید. الله رحمت السین

سرباز ایرانی

۱۳ مهر ۱۴۰۲


آقای میرزایی ما هم گریه کردیم و تو غم از دست دادن همسرتون شریک شماییم ♥️🖤

پریا

۲۸ تیر ۱۴۰۲


برای احساس واقعی و عشق واقعی و غم فراق و جدایی از این عشق و ستون زندگی بیوک میرزایی متاثر و غمگین و اشکم سرازیر شد واقعا خداوند صبر دهد

علیرضاعزیزی

۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲


عمو بیوک خدا همسر عزیزتون رو بیامرزه و سایه شما بالا سر فرزندانتان باشد.شما به همراه خانواده عزیزتان و پدر و مادر عزیزتان جزو بهترین اهلی محل بودید.( عزیزی).

ساسان خانبازی

۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲


سلام خدمت استاد میرزایی اشکم سرازیر شد جمله ایی پیدا نکردم .در وصف این عشق ودوست داشتن بی اندازه واین پیشامد تلختان.خدا بهتون صبر بده

حسن

۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲


چقدر تاثیر گذار بود، روحش شاد، خدا به ایشان صبر بده، خیلی غم انگیز بود

شهاب نوروزی

۲۴ فروردین ۱۴۰۲


بیوک میرزایی هنرمندباشخصیت ومردمی

حاج مرتضی مداح

۲۷ اسفند ۱۴۰۱


درودبربیوک خان میرزایی.دوستت داریم.روخ همسرت شاد

شهرام

۱۵ اسفند ۱۴۰۱


آقای میرزایی عزیز همیشه عاشق شما بودم و هستم . یاد و خاطره همسرگرامیتان گرامی و روحشان شاد.

سارا

۱۱ اسفند ۱۴۰۱


خدا صبرتون بده😔

حسین

۱۸ آذر ۱۴۰۱


خدا رحمت کند همسرش را. این سرطان لعنتی خانواده ها را در ایران نابود کرده است.

موسی

۰۹ آبان ۱۴۰۰


برای احساس واقعی و عشق واقعی و غم فراق و جدایی از این عشق و ستون زندگی بیوک میرزایی متاثر و غمگین شدم و اشکم سرازیر شد واقعا خداوند صبر دهد

مریم

۲۹ مرداد ۱۴۰۰


آقاي میرزایی تسلیتم را پذیرا باشید، روحشون شاد و یادشون ماندگار ??

رضا

۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۰


واقعاازصمیم قلب ب بیوک خان میگم خدا صبرت بده غم بزرگی است فوت همسرتان

فاطمه خانم

۳۱ فروردین ۱۴۰۰


گفتم باغم هجران عزیزم چه کنم؟ گفت بسوز، گفتمش چاره این سوز بگو، گفت بساز

پروین

۲۶ اسفند ۱۳۹۹


من نمیدونستم خانمشون فوت کرده روح خانمشون شاد ویادشان گرامی واقعا من بازی هاشو دوست دارم عکس دخترشو دیدم ماشاالله

ناشناس

۱۸ شهریور ۱۳۹۷


بیوک میرزایی عزیز روح همسر بزرگوارت شاد برای دخترت ارزوی سلامتی میکنم

بهنام

۰۷ دی ۱۳۹۶


بیوک عشقمه

ناشناس

۰۱ تیر ۱۳۹۶


بارها این مصاحبه را شنیدم و هر بار بیشتر از گذشته به عشق ایشان به همسشران پی بردم،واقعا دردناک است ،و هر بار بغضم ترکید،خداوند رحمتشان کند.

ناشناس

۲۵ خرداد ۱۳۹۶


چقدر گریه کردم خیلی سخته روحش شاد باشه

ناشناس

۱۱ خرداد ۱۳۹۶


سلام بارها و بارها صحبت آقا بیوک رو در مورد همسرگرامیشون گوش دادم وهر بار متاثر تر و بغض م شدید تر شد خدا به تمام کسانی که عزیز از دست داده اند صبر بده

ناشناس

۱۰ خرداد ۱۳۹۶


سلام بیوک.عزیزخداصبربده بااین فیلم خیلی اشک ریختم غم اخرت باشه انشالاه بقای عمرشماباشه

ناشناس

۰۹ اسفند ۱۳۹۵


سلام جناب آقای میرزایی خدا به شما صبر بده امشب با دیدن این فیلم حسابی اشک ریختم چون اون داستان زندگی منم بود و من همسر ۲۶ ساله ام را بر اثر سرطان در سال ۹۰ از دست دادم .خیلی خیلی سخته خدا بهت صبر بده

ناشناس

۰۶ آبان ۱۳۹۵


سلام مصاحبه رو دیدم. قبلا شنیده بودم ولی الان بادیدنش خیلی خیلی ناراحت شدم واشک ریختم . بیوک جان خداوند به شما صبر دهد و خدایش بیامرزد

ناشناس

۱۴ تیر ۱۳۹۵


سلام خيلي ناراحت شدم نميتونم فراموش كنم خدا صبر بده

محمد

۱۳ تیر ۱۳۹۵


من مصاحبه جناب میرزایی رو دیدم در مورد فوت همسر شادروانشون.... واااای.. خیلی ناراحت شدم... تا چند روز همش تو ذهنم بود... خیلی گریه کردم.. خیلی دلم گرفت.. خیلی...... خدا صبر بهشون بده..

شما هم بخوانید