شعر عاشقانه غمگین تنهایی و دلتنگی با عکس نوشته

.شعر های عاشقانه غمگین با عکس

 
 شعر های عاشقانه غمگین با عکس

 


 
سایت فتوکده : سایتی برای همه سلیقه ها
 
 

شعر عاشقانه غمگین تنهایی و دلتنگی با عکس نوشته

نفسم باش مرا چون تو کسی نیست عزیز

شهر خالی ست مرا همنفسی نیست عزیز

 

حافظ از حال من سوخته آگاه تر است

زده ام فالی و فریاد رسی نیست عزیز

 

نیست حتا پر و بالی که به سویت بپرم

آسمان بی تو مرا جز قفسی نیست عزیز

 

کیمیایی و من خسته مسی ناچیزم

به سر کوی توام دسترسی نیست عزیز

 

قلب بیمار مرا عشق شما درمان است

غیر آغوش تو دل را هوسی نیست عزیز

عکس شعر غمگین 

دل من سمت شما میل پریدن دارد

قدمم سمت شما میل رسیدن دارد

 

شعر یک گوشه ای از حس قشنگم به شماست

که قلم در ره تو میل تپیدن دارد

 

روز ها میگذر فرصت ما کافی نیست

حرف از لعل لبت هم که شنیدن دارد

 

عادتم این شد هر روز به تو فکر کنم

نار چشمان تورا وای کشیدن دارد

 

اگر ازکوچه ما قصد عبورش کردی

جامه ها در طلبت شوق دریدن دارد

 

مقصدم گم شده بود و سر راهی بودم

و دلم سمت شما میل پریدن دارد ..

عکس شعر غمگین دلتنگی

سخن عشق من افتاده به هر انجمنی

درد این قصه نشسته به دل یاسمنی

 

برکه را گرچه گرفته همه جا مهر سکوت

به همه چه تو فقط جان من و عشق منی

 

چه شود گرمی دستان تورا نوش کنم

بعد از آن من بروم تا که کنم کوه کنی

 

چه شود باز بغل باشد و من باشم و تو

تا ببافی به تنم از تن خود پیرهنی

 

من همان بلبل شوریده ی نالان توام

تو ولی یک رز زیبا به سرای چمنی

 

من فقط حرف تورا در همه عالم زده ام

هیچ جایی نزدم جز تو و حسنت سخنی

عکس نوشته با شعر غمگین 

ظاهرم قصر است. اما از درون، ویرانه ام

من صدای خسته ی پروانه ای بی خانه ام

 

عاشق صیادم و عمدا به دام افتاده ام

آه … او پنداشت من دنبال آب و دانه ام

 

باد، میزد شانه مویش را !!!… تلافی میکنم

گیسوان او،فقط مال من است و شانه ام

 

باد در مویش روان و من روانی میشوم…

با همین عاشق کشی ها میکند دیوانه ام

 

عاشقم… دیوانگی های مرا جدی بگیر

آنقدر دیوانه،حتی با خودم بیگانه ام …

 

شعر های دلتنگی عاشقانه غمگین

عکس شعر غمگین تنهایی

نقش تو در خیال من هست و جدا نمیشود

دل که اسیر شد دگر ساده رها. نمیشود

 

باز تویی که آمدی واژه به شعر من دهی

دِین غزل سرایی ام بر تو ادا نمیشود

 

در دل من چه آتشی عشق رخت بپا نمود

سوز و گداز عاشقان هیچ دوا نمیشود

 

حبس ابد سزای من چون که رها نمیشوم

سحر سیاه چشم تو وای که وا نمیشود

 

کاش رسیم ما به هم فاصله گم شود دمی

غرق دعا و حاجتم حیف روا نمیشود …

عکس شعر غمگین دل تنگی عاشق

در حسرت آغوش ” تو ” هستم بغلم کن

از عطر بر و روی ” تـو” مستم بغلم کن

 

گیرم که دلم لایق این بزم نبوده

بیخود که دلم را نشکستم بغلـم کن

 

کی گفته قراره که دور از ” تـو ” بمونم

مـن با احدی عهد نبستم بغلم کن

 

آرومتر از خواب کنار” تو”نشستم

هم سایه و هم سایه پرستم بغلم کن

 

بغلـم کن …. بغلـم کن … بغلـم کن

با سنگ زدی تـا بپرم از سر کویت

 

من بال نداشتم، نپریدم …بغلـم کن

 

عمری پراز حسرت دیدار “تو”بودم

حـالا که سر آغاز ” تـو” هستم بغلم کن

عکس شعر غمگین از گذشته عاشقی

ویران کن و بگذار که ویرانه بماند

از قصه‌ی تو غصه‌ی جانانه بماند!

 

از روی سرم رد شو و نگذار پس از تو

جز خاطره‌ی موی تو بر شانه بماند!

 

از پشت همین پنجره‌ی بسته گذر کن

تا عطر قدم های تو در خانه بماند!

 

حیرانی محض است نصیب همه مرغان

تا گوشه‌ی لب‌های تو این دانه بماند!

 

آنسوی زمین خنده به لب‌های تو آمد

باعث شده این‌سو گل و گلخانه بماند

 

با یاد تو عشق است که این شاعر مجنون

دیوانه‌ی دیوانه‌ی دیوانه بماند …

عکس نوشته با شعر غمگین 

عکس شعر عاشقانه جدید

بی خبر از هم خوابیدن چه سود ؟

بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود ؟

 

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ،

ورنه بر مزارش آب پاشیدن چه سود ؟

 

گر نرفتی خانه اش تا زنده بود ،

خانه صاحب عزا خوابیدن چه سود ؟

 

گر نپرسی حال من تا زنده ام ،

گریه و زاری و نالیدن چه سود ؟

 

زنده را در زندگی قدرش بدان ،

ورنه مشکی از برای مرده پوشیدن چه سود ؟

 

گر نکردی یاد من تا زنده ام

سنگ مرمر روی قبرم وانهادن ها چه سود ..!

عکس شعر غمگین پاییز

عاشقت هستم تا در بدنم جان دارم

و کنار تو مگر نقطه ی پایان دارم ؟

 

تا که عطر نفست مزرعه را پر کرده

چه نیازی به گل قمصر کاشان دارم ؟

 

مثل یک رود که خسته است از آرامش خود

سمت دریای پریشان تو جریان دارم

 

موج موهات مرا بی خود از خود کرده

از سر توست اگر من سر طغیان دارم

 

تا که لرزید دلم، اشک شدم یک دفعه

من به باران پس از زلزله ایمان دارم

عکس شعر غمگین درد

من انتظار دارم او وفا کند، نمی کند!

به جز من هر که هست را، رها کند، نمی کند!

 

کسی شبیه من نشد اسیر خنده های او

ز جمع باید او مرا، جدا کند، نمی کند!

 

چقدر آرزو کنم، به زیر سقف خانه ام

مرا به نام کوچکم، صدا کند، نمی کند!

 

برای جلب خاطرش چه مکرها نکرده ام

مگر کمی به حالم اعتنا کند ، نمی کند!

 

و خفته روح ساده ام شبیه قصه ها که او

به بوسه خواب مرگ را دوا کند، نمی کند !

 

چه خسته درد میکشم در این حصار و باید او

برای رفع خستگی، دعا کند، نمی کند!

 

خدا کند فقط کمی دلش هوای من کند

خدا کند خدا کند خداکند، …..!

 

عکس نوشته و شعر های عاشقانه غمگین | سایت فتوکده

مطلب مفید بود ؟ ۱۴۰ ۴۶

9 نظر برای این مطلب ثبت شده است:

سلیمه

۰۴ بهمن ۱۴۰۰


عاشقت هستم

گرگگگ تنها

۱۳ مهر ۱۴۰۰


مقبول است??? خیلی Nice است ???????تشکر

ابی

۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۰


عالی

زهرا

۲۴ دی ۱۳۹۹


خیلی خیلی خیلی خوب بود ممنونم ?❤?????????

تنها

۱۵ آبان ۱۳۹۹


من یه تنهام که زندگیم ولم کرده دل به مرگ بستم ولی شعر های شما ارومم کرد ممنونم

شیرین

۰۶ فروردین ۱۳۹۹


عالی بود انا حتماً واسه تو بد بوده

مائده

۲۵ دی ۱۳۹۸


خیلی زیبا و عالی بود من خیلی دوست دا. ش. تم ?❤❤❤?

انا

۲۶ شهریور ۱۳۹۸


خیلی بد

ارغوان

۲۲ خرداد ۱۳۹۸


عالییییییییییییییییییییییییییییییییی ?????????

شما هم بخوانید