دل نوشته های بلند زیبا و عاشقانه

.

 

  دل نوشته های بلند زیبا و عاشقانه
 

 


 
 
متن زیبا در سایت فتوکده : http://photokade.com
 
 
سایت فتوکده : سایتی برای همه سلیقه ها
 

 


.

سخت است کنترل اشک های شبانه ای که بر روی بالشت زیر سرت دفن میشوند

سخت است کنترل اشک های شبانه ای که بخاطر  خاطرات گذشته و تلخی ان از دل چشم بیرون میریزد…

سخت است.بتوانی جلوی  اشکهایی را بگیری که  نبود کسی علت ان است

تمام شب های خود را  با اشک های یواشکی  سر کردم  تا ارام شوم

تا در گذر  لحظات عمر  یاد عزیزانی باشم که میتوانستند کنارم باشند  اما نیستند..

.


.

غــرق دردم ولی می خـنـدم
خـنـده ای کـه تـلـخیـش را…
فـقـط خـودم مـی دانـم و خـدای خــودمــ…..
عـمـق درد مــن دیـــدنــی نــیـــسـت،
تـلاش بـیـهـوده نـکـن بـرای دلـداری دادنــم”
اگـر راســت مــی گـویــی مــرا بــشنـاس…
بـهـانـه هــایــم را…
لــج کــردنــم را…
بــچـه شدنــم را…
کــج خــلــق شـدنــم را..

.


.

ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺑﮕﻮ … ﻓﻘﻂ ﺑﮕﻮ
ﭼــﻪ ﻓـــﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﺯ ﻣـــﻦ ، ﺍﺯ ﺗـــﻮ
ﺍﺯ ﺑــــﺎﺭﺍﻥ
ﺩﺭ ﺁﻏــﻮﺷــﻢ ﺑــﮕــﯿــﺮ ﻭ ﺩﺭ ﮔــﻮﺷــﻢ
ﺍﺯ ﻣـــﺎﻧـــﺪﻥ ﺑــﮕـــﻮ
ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻧﺶ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﯾﺰﺩ !!
ﮔـــﻮﻧـــﻪ ﻫــﺎﯼ ﺧــﺠــﺎﻟــﺘــﯽ ﯾــﻢ ﺭﻧــﮓ ﺑــﮕــﯿــﺮﺩ
ﺍﺯ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﭼﺸﻤﻬﺎﯾﺖ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﮐﺮﺩﻩ
ﺍﺯ ﻫــﺮﭼــﻪ ﺧــﻮﺩﺕ ﻣــﯿــﺨــﻮﺍﻫـﯽ
ﺍﺯ ﺧـــﻮﺩﺕ ﺑـــﮕـــﻮ
ﭼـــﻪ ﻓــﺮﻕ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﺯ ﭼـــﻪ
ﻓـــﻘــــﻂ ﺑـــﮕــــﻮ
ﺣـــﺮﻑ ﺑـــﺰﻥ
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺻﺪﺍﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ

.


.

نقش ِچشمان ِخمارت ، چه كشيدن دارد !
سايه ساران ِدو زلفت ، چه لميدن دارد !
آن قدر خوب و مليحي كه به يك جرعه نگاه
حس ِمستي لبت ، طعم ِچشيدن دارد
مثل ِموسيقي ِشوري ، كه بيات ِتُركش
پرده ها دارد و بي پرده ، شنيدن دارد
اين تپش چيست ، كه در سينه ي لرزان ِتو نيز
همچو آهوبره اي ، شوق ِجهيدن دارد
تو تمناي ِغزل كردي و گلواژه شكفت
گل ، ز گلخانه ي دامان ِتو چيدن دارد
عطر ِگيسوي ِتو را گر ببرد ، دست ِنسيم
تا فرا سوي ِزمان ، باز دويدن دارد
بهتر از هر گل ِنازي و به نازت ، نازم
نازنين ! هر چه كنی نازخریدن دارد…

.


.

خدﺍﯾــــــــــــــــــــــــﺎ….
ﮔـــــــــــﺮﯾــــــــــﺴﺘــــﻢ ﺑـــــــــــــــﺮﺍﯼ ﺍو ﺍﺯﺗـــــــــــــﻪ ﺩﻝ . . .!
ﺗــــﻮﺑــــــــــــــــﺎﻭﺭﻡ ﮐﻦ…
ﺧــــــــــﺪﺍﯾــــــــﺎﺑﻪ ﺍﻭﺑﮕﻮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤـــــــــــــﺶ…
ﺣﺘـــﯽ ﺍﮔﺮﺑﻮﺩﻧﺶ ﻓﻘﻂ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺍﯼ ﺑﺎﺷﺪ…
 ﺑﺎﺍﻭﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ…
ﺣﺘـــــﯽ ﺍﮔﺮﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﺪﻯ کردم….
به اﻭبگوﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻤــــــــــــﺶ…
ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﭼﻪ ﮔﺬﺷــــــــــــﺖ…
ﻣﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣـﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﺎاﻭﺷﺎﺩﻡ…
ﺑﮕﻮ ﺑـــــــــﻤـــــــــﺎﻧﺪ!!

.


.

نداشته هایت را بی خیال …
 غصه هایت را بی خیال…
 هر چه که تورا نا آرام میکند، بی خیال…
همین که امروز نفس کشیده ای ؛ خوش به حالت!

عمیق نفس بکش:
عشق را
زندگی را
بودن را
بچش …
ببین …
لمس کن …
که زندگی زیباس

.


.

بترس
از او كه سكوت كرد وقتى دلش را شكستى،
او تمام حرفهايش را جاى تو به خدا زد.
خدا خوب گوش ميكند و خوب تر يادش مى ماند،
خواهد رسيد روزى كه خدا تمام حرفهاى او را سرت فرياد خواهد كشيد.
و تو آن روز درك خواهى كرد
چرا گفتند دنيا دار مكافات است

.


.

عشق لیاقت میخواهد و عاشق شدن جرات،
همیشه در پی کسی باش که…
با تمام کاستی ها و کمی ها و عیب هایت،
حاضر باشد به تو عشق بورزد!
و تو را به همه دنیا نشان بدهد!
و بگوید که: “این تمام دنیای من است”…!!

.


.

خدای مهربانم
الــــــهی..
همـــــــیشه در حوالی دلتنگی های من..
            جاری میــــــشوی…
الهی..
جـــاری میشوی در ابری چـــشمانم..
و میـــــباری آنقدر تا زلال شــــوم..
الهی..
انقدر که آســــمانی شود هوای دلم…
داشتن تو..
به همه نداشته ها می ارزد..
الهی..
همیشه هم نفس و هم قدم راه زندگی بندگانت باش
الهی…
ما بندگان رو ب حال خودمان رها نک

.


.

اهل شعرم… اهل تنهایی و درد…
پیشه ام فریاد است!! کاسبم… کاسب دل…
صادراتم شادی.و.. وارداتم غم ودرد…
دوستانی دارم سردتر از سردی برف…
گاه گاهی یخشان میشکند…
گاه گاهی دلشان می سوزد… ولی از روی ترحم…
سر زمینی دارم مردمانش همه دوست. ولی از روی ریا…
خنده ام می گیرد!!!
دلشان مرده ولی، لبشان خندان است…
گله از اهل تماشا دارم… گله از این همه حاشا دارم…
خنده ام می گیرد!!!
من خودم اهل تماشا هستم…
گاه گاهی دلی میسازم، میفروشم به شما…
تا به آواز صداقت که در آن زندانیست دل بی مهر شما تازه شود…
چه خیالی… چه خیالی…
خوب میدانم دلتان بی مهر است..

.


.

تو چه کردی که شدم عاشق دلداده ی تو
گشته ام مست و خراباتی میخانه ی تو

چه نمودی که برفت از بدنم روح و روان
تو بسان شمعی و من سوخته پروانه ی تو

تو چه داشتی به روی و رخ افسونگر خود
که به یک لحظه نظر دل شده دیوانه ی تو

گر چه دیدم هزاران زشت و زیبا به عمر
منظر روی تو کرد مستم و مستانه ی تو

عاشقان در ره معشوق جامه را چاک دهند
جان کنم من به فدای رخ یکدانه ی تو..

.


.

به ما گفتند باید بازی کنید
گفتیم با کی  ؟
گفتند با تیم دنیا
تا خواستیم بپرسیم بازی چی ؟
سوت آغاز بازی رو زدن . فقط فهمیدیم خدا تو تیم ماست
بازی شروع شد و دنیا پشت سر هم به ما گل میزد
ولی نمیدونم چرا هر وقت به نتیجه نگاه میکردم امتیاز ها برابر بود
تو همین فکر بودم که خدا زد پشتم و خندید و گفت :
نگران نباش تو وقت اضافه میبریم حالا بازی کن
گفتم آخه چطوری ؟
بازم خندید و گفت :
خیلی ساده فقط پاس بده به من  !

باقیش با من   ؟!

.


.

سایه ها را دوست دارم

سایه ای دیدم، از یک قاتل
سایه ای از یک عاشق
و از یک خائن.
من سایه ای دیدم از یک بیمار
و از یک مؤمن.
سایه ها را دوست دارم
همه یک رنگ
همه یک جور
یک طرح.

تو مثل سایه ای
سایه ها را به خاطر تو دوست دارم
فکرت، مثل سایه ای
همیشه با من است

.


.

یک دقیقه سکوت:
 به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند…
 به خاطر امید هایی که به نا امیدی مبدل شدند….
 به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم….
 به خاطر قلب هایی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد
 به خاطر چشمانی که همیشه بارانی ماندند…
 یک دقیقه سکوت:
 به احترام کسانی که شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند….
 به خاطر صداقت که این روزها فراموش شده است….
 به خاطر محبت که بیشتر از همه مورد خیانت قرار گرفت…
 یک دقیقه سکوت:
 به خاطر حرف های نگفته…
 برای احساسی که همواره نادیده گرفته میشود….!

.


.

چشم من حرمت اشکاتو نگه دار

میدونی چند تا غروبو گریه کردی؟؟؟؟؟؟

قطره قطره آب شدن ثانیه هامون

قد لحظه های خوبو گریه کردی

هنوزم یکی نشسته روی ابرا

نگران کفترای یا کریمه

دیگه وقت خنده های بی بهونس

چشم من گریه نکن خدا کریمه

.


.

فقط باش…
همین که هستی کافیست…!
دور از من…..!
بدون من….!
چه فرقی میکند؟؟؟
گل میخری!! خوب است!!
برای من نیست؟!
نباشد!!!
همین که رختمان زیر یک آفتاب خشک میشود کافیست…..
دلخوشم به این حماقت شیرین..

.


.

دیگر اگر عریان شوی ، چون شاخه ای لرزان شوی

در اشکها غلتان شوی ، دیگر نمی خواهم تو را

گر باز هم یارم شوی ، شمع شب تارم شوی

شادان ز دیدارم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را

گر محرم رازم شوی ، بشکسته چون سازم شوی

تنها گل نازم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را

گر باز گردی از خطا ، دنبالم آیی هر کجا

ای سنگدل ، ای بی وفا ، دیگر نمی خواهم تو را

.


.

دلم کسی را میخواهد مثل خودم دیوانه
کسی که در کوچه ها
 به دنبال مرغ و خروس ها بیفتد
وبادبادک بسازد
بسپارد به دست آسمان
دلم کسی را میخواهد شبیه به هیچ کس
آنقدر صاف و ساده
که بوسه ای گونه هایش را گل بیاندازد
ازآنهایی که میشود
با آنها لذتی بی نهایت را تجربه کرد
شبیه به خودم
دیوانه …

.


.

دیر که جواب میدهی نگران می شوم …!
می گویند نگرانی، عشق نیست !

چند روز که صدای خنده هایت را نمی شنوم دلتنگ می شوم …!
می گویند دلتنگی، عشق نیست !

به بودنت، به عاشقانه هایت عادت کرده ام …!
می گویند عادت عشق نیست !

و من هنوز حیرانم از این همه که درگیرم با تو …
که می گویند عشق نیست …

تو بگو عشق هست؟
یا عشق نیست

.


.

باز در کوچه کسی عاشق باران شده است
این دروغ است ولی نامِ تو عنوان شده است
پرده ی صافِ اتاقت به کناری رفته …
و همین باعثِ یک شکِ دو چندان شده است…
فصل چشمان تو آن قدر هوایش سرد است
که شبیه نفس باد زمستان شده است
چه قَدَر فکر کنم سوء تفاهم باشد
که کسی پشتِ نفس های تو پنهان شده است
بس کن آقا، برو و شال و کلاهت بردار
مدتی هست دلت مثل خیابان شده است
آسمان ابری و بغضی به گلویش انگار
موعدِ ریزش یکباره ی باران شده است

.


.

.

دل نوشته های بلند زیبا و عاشقانه,متن های زیبا و قشنگ عاشقانه و غمگین,متن جدید زیبا,متن های بلند و زیبا,دل نوشته عاشقانه,دل نوشته بلند,متن بلند احساسی جدید

مطلب مفید بود ؟ ۲۷۸ ۸۳

14 نظر برای این مطلب ثبت شده است:

حنااایی😞

۰۶ فروردین ۱۴۰۱


خوب بود

تنهای بی کس

۲۱ آبان ۱۴۰۰


نمیدونم کجایی ولی منتظرتم شاید یه روزی برگردی پیشم

تنها

۲۸ شهریور ۱۳۹۹


دردی احساس میکنم همان جای ک قبلا اسمتو مایه آرامشش بود اماحالا،میگویم توومنی دیگروجودندار. فقط خاطرات زیبای گذشته باهم بودنمان رامیخواهم هه چون درآنها یک عاشق واقعی بودی اما الان.....تومیدانی چ دردی است زخم خوردن از عشقت ازنفست ازکسی ک عاشقانه میپرستی ن چون توفقط وفقط عاشقه خودت بودی بس.ومن برایت بازیچه بیش نبودم.*

Habib

۰۱ مرداد ۱۳۹۹


هیچ کس شبیه من نبود حتی خودم... زخم هایی را که هیچ گاه خوب نمی شود مدیون سادگی دلم هستم و میدانم که هیچ گاه گرگ نمی شوم...

نیایش

۰۵ تیر ۱۳۹۹


میکشد آخر مرا این غصه تکراریم. این چه احساسیت یارب میدهدآزار دل. باهمه آشفته حالی ها به سویش تحریم. آخرش یک دفعه میبینی که در خود مرده ام. یک آن میشوی از ماتم بیماری ام. روز ها پرماتم و شب ها گرفتار جنون. خوب میدانم نمی آیی تو بر دلداریم. لحظه های پر غمم را ساعت دیواریم.

نیایش

۰۵ تیر ۱۳۹۹


میان سکوت شب،بوسه ای میدهم تورا نوازش دستان تو آرام میکندقلب مرا

فاطمه

۲۶ خرداد ۱۳۹۹


عالی بود

بیتا

۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹


خدایا یاریم کن جایی چیزی شکستم دل نباشد

بیتا

۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹


خدایا....... سیر شده ام لطفا صورت حساب

صدف

۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۹


حالم بداست و بداست و هنوز سکوتو سکوتو سکووووت

سامان

۲۴ فروردین ۱۳۹۹


بچه شده ام... این روزها عجیب بچه شده ام بهانه میگیرم درست مثل روزهای کودکی ام... مثل روزهایی که پدرم بود و هر روز ظهر آمدنش به خانه را انتظار می کشیدم می‌دانستم خسته است... بی حوصله است کوه درد است اما آمدنش را مثل باران بهاری که روح آدم را تازه می‌کند دوست داشتم نمیدانم بهانه گیر شده ام بد اخلاق شده ام انتظار کسی را می کشم که می دانم دیگر نمی آید... راستی چه سفرت،طولانی شد پدرم چند روز است که دیگر پدر ندارم چند روز است بهانه می گیرم نمی دانم... نمی‌فهمم... "سامان"

سامان

۲۴ فروردین ۱۳۹۹


دفتر خاطراتم را باز کردم... چه خاطراتی... از بازی های دوران کودکی... آسمان آبی... زمین بازی، توپ فوتبال چرخ فلک های دوره گرد شهری زیبا... با پارک هایی پر از اسباب بازی... پرندگان آواز خوان روی درخت درختانی پر از میوه کودکان بازی گوش آدم های شاد... عجب خاطرات زیبایی!... برگ زدم تا امروزم را بنویسم... ساعتم زنگ خورد و از خواب بیدار شدم... دفتر خاطراتم پر بود از برگ های سفید... "سامان"

نرگس

۱۴ فروردین ۱۳۹۹


عالی

ناشناس

۲۵ مهر ۱۳۹۴


پروانه

شما هم بخوانید