دل نوشته های چکامه چمن ماه با عکس
.
دل نوشته های چکامه چمن ماه با عکس
چکامه چمن ماه

چکامه چمن ماه که مدتی پس از مهاجرت از ایران،انتشار عکس های جنجالی اش (از اینجــــــــا بخوانید و ببینید) باعث شد عده ای با هجوم به شبکه اجتماعی این هنرمند او را با بدترین الفاظ مورد هجمه خود قرار بگیرند،این بازیگر مجبور شد عکس های انتشار داده خود رو پس از مدتی از شبکه اجتماعی اش پاک کنید،دل نوشته های این روز های چکامه چمن ماه شاید نمایانگر اندر احوالات این خانوم بازیگر باشد .. او در پست های جداگانه ای با انتشار عکس هایی متن های جالبی نوشته است که دعوت میکنیم بخوانید

خوشا به بختِ بلندم که در کنارِ منی تو هم قرارِ منی هم تو بیقرارِ منی گذشت فصلِ زمستان، گذشت سردی و سوز بیا ورق بزن این فصل را، بهارِ منی به روزهای جدایی دو حالت است فقط در انتظارِ تواَم یا در انتظارِ منی “خوش است خلوت اگر یار یارِ من باشد” خوش است چون که شب و روز در کنارِ منی بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورَد بمان که یار تواَم، عشق کن که یارِ منی بمان که مثلِ غزل های عاشقانهی من پر از لطافتِ محضی و گوشوارِ منی من “ابتهاج”ترین شاعرِ زمانِ تواَم تو عاشقانهترین شعرِ روزگارِ منی

نه سازم کوک میمونه، نه کیفم کوکه دور از تو ديگه عکس شناسنامهم به من مشکوکه دور از تو به من که بیتو معیوبم، مثِ یه چرخ خیاطی که سوزن میشکنه دائم، شده یه چرخِ اسقاطی مثِ یه بطری خالی، رو میز پرتِ یه کافه کناره مرد تنهایی که دائم رؤیا میبافه شدم شکل عزاداری واسه یه نعش بیوارث یا سوزانبان مغموم توی فیلم شهیدثالث خلاصه حال و احوالم مثِ دارالمجانینه چشَم روزا پرِ گریهس، شبا کابوس میبینه… ولی انگار تو خوبی، سرت گرمه و قلبت شاد چقدر سر به هوا موندی تا فکرم از سرت افتاد؟ میگن حال و هوات خوبه، مثِ ظهرای فروردین همهش با ديگرون هستی، همهش میگین و میخندین همین بسه برای من، همین که با خبر باشم که تو آروم و خوشبختی… میتونم غرق رؤیاشم آخه من شاعرم، سادهم، تصور کردنم خوبه میتونم عاشقت باشم با اين قلبی که مغلوبه میتونم همزبون باشم با یه صندلی خالی با ته سیگارِ ماتیکیت، با یه تصویر پوشالی فقط گاهی به یادم باش، یادت باشه که بیتابم، بدون شببهخیر گفتن به تو هرگز نمیخوابم به يادم من بیفت گاهی، توی کافههای پر دود اگه جام پای میزِ تو، رو یه صندلی خالی بود…

در گیسوان تو درختان کاج غنوده اند درختانی سترگ از مجمع الجزایری که منم. در پوست تو قرن ها خفته اند و در خلوت سبزت حافظه ام آرمیده است. این قلب گمشده را هیچ کس درمان نتواند کرد. (چنین می اندیشیدم) تا تو آمدی و بال و نهال با نفست طلوع کرد در همیشه ظلمات من و با لمس دستانت تنم را دوباره آفریدی. “پابلو نرودا”

تو کيستی، که من اينگونه بی تو بی تابم؟ شب از هجوم خيالت نمی برد خوابم تو چيستی، که من از موج هر تبسم تو بسان قايق، سرگشته ، روی گردابم ! تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپيد؟ تو را کدام خدا؟ تو را از کدام جهان؟ تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟ تو در کدام چمن، همره کدام نسيم؟ تو از کدام سبو؟ من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه چه کرد با دل من آن شيرين نگاه، آه ! مدام پيش نگاهی، مدام پيش نگاه ! کدام نشاء دويده است از تو در تن من؟ که ذره های وجودم تو را که می بينند به رقص می آيند سرود می خوانند ! چه آرزوی محالی است زيستن با تو مرا همين بگذارند يک سخن با تو : به من بگو که مرا از دهان شير بگير به من بگو که برو در دهان شير بمير بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف ستاره ها را از آسمان بيار به زير؟ تو را به هر چه تو گويی، به دوستی سوگند هر آنچه خواهی از من بخواه ولی صبر مخواه که صبر ، راه درازی به مرگ پيوسته ست تو آرزوی بلندی و، دست من کوتاه تو دور دست اميدی و پای من خسته است همه وجود تو مهر است و جان من محروم چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است “فریدون مشیری”
این خانوم چکامه چمن ماه چون از ایران رفته کشور دیگه به نظر بعضی ها کارش بد میاد….توی ایران هزاران خانم خیلی بدتر از اینن که چرا در نورد اونا نمی گید!!!؟
هر انسانی آزاد هست واسه زندگی…ما نمی تونیم آدمی رو مجبور کنیم طبق میل ما باشه.
چکامه بی شعور ایران ملتی شهیدپرور وبزرگی هست هرچیزی لیاقتی میخواهد ولیاقت تو همون جم وکثافت هایی مثل تو هست لعنت برجم ولعنت برتو
چکامه خیلی زشت وسیاه هست
چکامه متنفرم ازت