شعر تنهایی کوتاه + شعرهای کوتاه تنهایی و دلتنگی با عکس

.شعرهای کوتاه تنهایی و دلتنگی با عکس

 

  شعرهای کوتاه تنهایی

 


 
سایت فتوکده : سایتی برای همه
 
 

شعر تنهایی کوتاه + شعرهای کوتاه تنهایی و دلتنگی با عکس

شعر تنهایی کوتاه می تواند عمق و تاثیرگذاری زیادی در بیان احساسات عاشقانه داشته باشد، در شعر با قرار دادن کلمات کنار هم احساسات را با بیان عاشقانه تری می توان بیان کرد

در این مطلب شعرهای تنهایی کوتاه را می خوانید

گر بداند که چه خون

می‌ خورم از تنهایی

دلِ شب بر سر من

مست و غزل‌ خوان آید!

_______________________

نظری کن، که به جان

آمدم از دلتنگی

گذری کن، که خیالی

شدم از تنهایی

_______________________

نگاه کن

غروب که می‌ شود

خاطرات نبض مرا می‌ گیرند

تو زنده می‌ شوی

و من می‌ میرم

ای زیباترین حس دنیا

حالا که دوری

خیال و شب و تنهایی و باران

کدام یک مال من است ؟!

_______________________

انگشتت را هر جای

نقشه خواستی بگذار

فرقی نمی‌ کند

تنهایی من

عمیق‌ ترین جای جهان است

و انگشتان تو

هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهند برد

_______________________

آلبومی دارم

پر از عکس‌ های تو

که فقط پنجشنبه‌ ها بازش می‌ کنم

و می‌ نشینم به تماشایت

قهوه‌ ای را تلخ می‌نوشم

و با شیرینی نگاهت خودم را

به جمع ه‌ای دیگر می‌ رسانم

تو تنها دلخوشی پنجشنبه‌ های منی

_______________________

ای تنهایی

بمان با من

بمان با من

اینجا مردم شهر بی رحم اند

اینجا سر یک تکه نان

همه باهم می جنگند

می جنگند

شعرهای کوتاه تنهایی و دلتنگی

شعرهای کوتاه تنهایی و دلتنگی با عکس

ساعت همیشه

به وقت تنهایی کند نمی‌گذرد

گاهی به وقت انتظار

جان به لب می‌ رسد!

_______________________

شب قبله گاه من است

شب دنیای سکوت و

مرهم است

ماه، چشم آسمان تنهایی ست

ماه نگاه اشک آلود جدایی ست

_______________________

تلخ‌تر از قهوه‌ ای که

نوشیده‌ ام بی تو

تنهایی بود

در این کافه‌ پر خاطره

__________________________

تنهایی من

شکل فنجان چایی‌ ام شده است

کوچک، غمگین، کم رنگ

اما همیشه داغ

اما همیشه تازه

_______________________

آخ که چه می ترسم

از این تنهایی عمیق

از صداهای درون

و نفس های رفیق

بودن با کسی که

تو را نخواهد

بدتر از تنهایی 

عذاب آور است

_______________________

یادت باشد

هیچ کس از تنهایی نمی‌ میرد

فقط حرف آمدن که می‌ شود

انتظار آدم را می‌ کشد

_______________________

تنها تو جمع

و پشت خنده های بلند

دختری در خودش

مچاله شده

که حتی از چراغ روشن می ترسد

حتی از سایه خودش

هم می ترسد

که نمی شود پناهش داد

نمی شود نجاتش داد

شعرهای غمگین تنهایی

شعر تنهایی کوتاه با عکس نوشته

ای سکوت و تنهایی من

بگو با من

از قصه آشنایی مان

بشکن خلوت دیوارها را

نابود کن حرمت کنج ها را

در خودت فریاد بزن

و مرا با خودت یکی کن

من یک عمر است

به امید صدای تو زنده ام

__________________________

موسیقی متن زندگی ام 

شده مثل آهنگ های داریوش

قدیمی، پر از خاطره

پر از صدای دلتنگی ها

و تنهایی ها

و تنهایی ها

_______________________

عطر تو هر شب

می‌ پیچد در خیالِ من

چاره‌ی من چیست ؟

جز شب بیداری و تنهایی …

_______________________

چشم من

بیا باهم گریه کنیم

تو روی صورت من

یک گونه خدایی

تو روی تنهایی عمیق من

اشک های زلالی

گریه کن و فریاد بزن

از تنهایی های عمیق من

_______________________

بایست روی پاهای خودت

خودت را ببین 

به خودت توجه کن

و خودت را دوست داشته باش

تنها باش

اما با هرکس نباش

این جامعه دونفره نمی شناسد

یا می درَد

یا دل می شکند

_______________________

اگر یک روز از من بپرسند

قوی‌ ترین زنان دنیا چه کسانی هستند ؟

جواب می‌ دهم

زنانی که تنهایی را یاد گرفته‌ اند …

شعر تنهایی جدید با عکس نوشته

شعرهای کوتاه تنهایی با عکس نوشته

تا قیامت

روزهای من

زیر پتو سپری می شوند

با چشمان بسته

تاریکی و شب

آغوش آدم تنهایی ست که

در اتاق خود

غربت را با جان و دل

حس می کند

_______________________

می خواهم خورشید را بدزدم

و رنگ سیاه بپاشم بر دل آسمان

چه فایده دارد زندگی کردن

چه فایده دارد دوست داشتن و

زنده بودن

مرگ، زندگی تدریجی عذاب تنهایی ست

و ما همه تنهاییم

در آسمان سیاه زندگی خویش

_______________________

خوب من …

انگار دست سرنوشت

به تنهایی نمی‌ تواند

ما را به هم برساند

دستت را به من بده

باید به او کمک کنیم

_______________________

تنهایی

حسی ست که

در تار و پود نفست

حس می شود

وقتی کسی تو را نخواهد

وقتی کسی برای بودنت

خدا را شکر نکند

وقتی در جمع مردمان ظالم

قدم بزنی 

و صدای فریادت

شنیده نشود

شنیده نشود

_______________________

در امتداد هرشب

من هستم و تمامت تنهایی

با خویشتن نشستن

در خویشتن شکستن …

_______________________

تمام درها بسته اند

من اسطوره خویش شده ام

در اتاقی که پنجره ندارد

آینه ام، آسمان خلوت رویایم

شده است

گرمای بدنم

نشانه تنهایی و زنده بودنم شده است

روزی پیدام می کنند

سرد، آینه شکسته و مچی پاره

و رد خون

روی دری بسته

_______________________

رد پای تکراریِ

روزها روی

خواب شب هایم

خط انداخته

می خواهم بیدار نشوم

من مرگ تنهایی را

به خودم بدهکارم

شعرهای کوتاه تنهایی جدید

شعر تنهایی با عکس

هر چه گشتیم

در این شهر نبود اهل دلی

که بداند غم دلتنگی و تنهایی ما

_______________________

در آهنگ سکوتم

فریادی ست پر از

تنهایی های صد ساله

چند تا خط روی دیوار بکشم

تا کسی پیدا شود

و بیاید به ملاقاتم ؟

_______________________

هیچ کس با من نیست

مانده‌ ام تا به چه اندیشه کنم

مانده‌ ام در قفس تنهایی

در قفس می‌ خوانم

چه غریبانه شبی است

شب تنهایی من

_______________________

گذشته ها برایم سراب است

خوشی و خنده و دوست داشتن

برایم مثل خواب است

حالا یک تنهایی مانده و

یک آدم تنهای غمگین و شکست خورده

_______________________

دیواvها

برایم آواز دسته جمعی می خوانند

مرا در آغوش خود می فشرند

و مرا دوست دارند

تنهایی یعنی با دیوار رفیق شدن

در خیال خام خود

فرو رفتن و عمیق شدن

غرق شدن

_______________________

جایی باید باشد

غیر از این کنج تنهایی

تا آدم گاهی آنجا جان بدهد

مثلاً آغوش تو جان می‌دهد

برای جان دادن

شعر تنهایی کوتاه

شعرهای غمگین تنهایی با عکس

وطن یعنی خانه خود

یعنی تنهایی خود

یعنی بودن پوچ و توخالی

در جمع انسان های حالی به حالی

یعنی دیدن و ندیدن

چشم بستن و خوابیدن

تنها

تنهای تنها

_______________________

در امتداد هر شب

من هستم و تمامت تنهایی

با خویشتن نشستن

در خویشتن شکستن

_______________________

شب لابلای موهایم می پیچد

و دور گلویم چنبره می زند

این شب است یا من خواب می بینم

که در تنهایی های چندساله من

جانم را گرفته، جانم را می گیرد

راستی زنده بودن چطور است ؟

من زنده بودن را سال هاست

از یاد برده ام

_______________________

ستاره ها را می شمرم

و شب را در دامن خود

نوازش می کنم

شب پسری ست تنها

که از ترس اخم های خورشید

همیشه ساکت است و

تاریک

و تنها مثل من

مثل خودش

مثل تمام آدم ها

_______________________

دنیا بدهکار من است

تمام صبح‌ هایی را که

‌طعم تلخ چای را

تنهایی چشیدم

_______________________

بر تنهایی خویش سجده می کنم

وقتی می بینم انسان ها

چه بی وفایند

در مواقع سختی و نیاز

چطور تنهایت می گذارند

شعرهای جدایی و تنهایی غمگین

شعرهای کوتاه تنهایی و دلتنگی با عکس

تنهایی مثل غروب است

وقتی آسمان پر از

نارنجی های دلربا شده

از دور قشنگ است و فریبنده

در خود اما

دنیایی درونی دارد

دنیایی از خودِ خودِ گذشته

از حرف های نزده

_______________________

چهار خانه دارد اما

برای پر کردن تنهایی من

حرف ندارد

پیراهن چهار خانه‌ات

_______________________

یار همیشگی ست تنهایی

بی غل و زنجیر و منت ست تنهایی

به دوشش بکش و هرجا خواهی برو

رفیق همراه و دائمی ست تنهایی

_______________________

من از صبح و هیاهوی مردم

از صدای ماشین ها و ترافیک ها

فحش های رکیک و بی وفایی ها

نگاه ها و حرف ها و حرف ها

می ترسم

تنهایی لابلای این جمعیت

گم می شود

من می ترسم از تنها بودن

در این جمع ها

وحشت دارم

_______________________

عطر تو هر شب

می‌ پیچد در خیال من

چاره‌ من چیست

جز شب بیداری و تنهایی

شعر نو تنهایی و غمگین جدید

شعر نو تنهایی و غمگین جدید

تنهایی

رگ تپنده ای در

جان هر آدمی ست

که با شب اخت شده

که با شب آرامش می یابد

و هم آغوش می شود

_______________________

نترس از تنها بودن

وقتی دست هایی داری

که اشک هایت را پاک می کند

وقتی دیوارها هستند

و سقفی یک رنگ که در آن

از دروغ و دو رنگی خبری نیست

نترس که کسی صدایت را نمی شنود

تو خودت را داری

گوش هایت

و کاغذها 

همدم های بی منتی هستند

که زیر دستانت

خش خش گریه می کنند

_______________________

تو نباشی کنار من یعنی

دردهایی غریب در راهند

بی تو اینجا میان تنهایی

دست‌ هایم پناه می‌ خواهند

_______________________

ساعت همیشه

به وقت تنهایی کند نمی‌ گذرد

گاهی به وقت انتظار

جان به لب می‌ رسد

شعرهای کوتاه تنهایی

در این مطلب شعرهای کوتاه تنهایی و دلتنگی را خواندید اگر دوست دارید شعرهای غمگین کوتاه را بخوانید و از عکس پروفایل غمگین ۲۰۱۹ استفاده کنید

شعرهای کوتاه تنهایی و غمگین | سایت فتوکده

مطلب مفید بود ؟ ۷۳ ۱۲

2 نظر برای این مطلب ثبت شده است:

تقوا

۰۴ بهمن ۱۴۰۰


سلام ، بسیار زیبا ، وقتی نوشته هایی بعد از عشق به خداوند در وجود و فکر و قلب ما تراوش میکند وبعد صداقت به عشق زمینی مارا در وجود خود صیقل میدهد آنوقت است که انسان نه به پول وزیبایی و شهرت و مقام و ......به هیچ چیز جز آن فکر نمی کنی جز به انتظار نشستن و.....

تنها .فامیل سیاه

۰۴ دی ۱۴۰۰


خیلی عالی

شما هم بخوانید