آزیتا لاچینی متولد ۱۶ اردیبهشت ۱۳۱۶ در تهران، بازیگر، گوینده و دوبلور است
از ۱۸ سالگی وارد رادیو شد و در ۲۴ سالگی بازی در تئاتر را شروع کرد و سه بار ازدواج کرده که هر سه فوت کردند و داغ از دست دادن سه فرزند را هم دارد
آزیتا نیکنام با نام هنری «آزیتا لاچینی» در یک خانواده متمول اما متعصب در بازارچه قوام الدوله در کوچه وزیر نظام تهران به عنوان فرزند دوم به دنیا آمده است
یک خواهر دارد و پدرش به عنوان ملاک، از سرمایه داران زمان خود بود
از سال ۱۳۳۷ وارد کار گویندگی و اجرای نمایشنامه های رادیویی شد تا اینکه سه سال بعد بازی در تئاتر را تجربه کرد تا اینکه با مجموعه «مسافری از بهشت» سال ۱۳۴۲ جلوی دوربین رفت
سال ۱۳۵۰ در سریال «الکلی» کنار زری خوشکام و سعید راد حضور داشت و سال ۱۳۵۵ با فیلم «مرد اول» به کارگردانی پرویز کاردان وارد سینما شد
با وجود سه تجربه سینمایی و سه سریال تلویزیونی قبل از انقلاب اما محدودیتی برای ادامه کار بعد انقلاب پیدا نکرد و سال ۱۳۹۵ با سینمایی «آقای هیروگلیف» به جلوی دوربین بازگشت
هیکلم درشت و تپل بود به همین دلیل در ۹ سالگی زمانی که دانش آموز مقطع سوم ابتدایی بودم خواستگار داشتم که از خانه بیرونشان کردم
در نهایت اما در ۱۱ سالگی با یک مرد ۲۳ ساله ازدواج کرد و در ۱۳ سالگی صاحب یک دختر شد و یکسال بعد هم «حبیب» پسرش بدنیا آمد اما حبیب به علت بیماری مدتی بعد درگذشت
با مرگ پسرش به خانه پدریش بازگشت تا اینکه یکسال بعد وقتی ۱۴ ساله بود همسر ۲۷ ساله اش نیز بر اثر سکته فوت کرد و خانواده شوهرش دیگر اجازه دیدار او و دخترش را به مدت ۱۶ سال ندادند
در سال ۱۳۳۴ وقتی ۱۸ ساله بود در موسسه یادگیری زبان انگلیسی با استادش «امیرمظفرالدین لاچینی» فرزند یکی از سرهنگ های ارتش شاهنشاهی ازدواج کرد و به احترام همسرش نام فامیلی «لاچینی» را برای خود انتخاب کرد
می گوید همسرم بود که مرا وارد حیطه بازیگری کرد، شش ماهه اول زندگی عاشقانه ای داشتیم اما بعدش وحشت ناک بود، از آقای لاچینی چهار پسر و یک دختر برایم به یادگار ماند
اولین فرزندم از همسر دوم پسری به نام «محمدعلی» بود که به علت تزریق اشتباهی یک آمپول انسولین ۴ سال به کما رفت و در نهایت او هم فوت کرد
در سال ۱۳۴۸ مدت ها بعد از فوت همسر دوم وقتی ۳۲ ساله بود برای بار سوم با «فیروز بهجت محمدی» بازیگر ازدواج کرد و ۲۶ سال با هم زندگی کردند که در نهایت این زندگی به جدایی ختم شد
آقای فیروز بهجت محمدی نیز در سال ۱۳۷۸ درگذشت
در ۴۷ سالگی در ایران دکترها گفتند سرطان دارم به اصرار پسرم که برادر همسرش دکتر بود به آلمان رفتم اما بعد از معاینه پزشکان گفتند چیزی نیست و سرطان تکذیب شد
وقتی آلمان بودم خبر فوت پسرم محمدرضا که فارغ التحصیل مهندسی برق در ایتالیا بود و سر یک پروژه در رفسنجان کار می کرد بهم داده شد (تمایلی به گفتن علت فوت پسرش ندارد)
بعد از برگشت به ایران جسدم فرزندم را از سردخانه بیمارستان گرفتم، محمدرضا متولد سال ۱۳۳۷ بود و ۲۰ ساله بودم که او را به دنیا آوردم
یک روز من در خانه نبودم، زمانی که به خانه برگشتم همسایه ها گفتند که خانمی با مشت به در خانه ام می کوبید و با صدای بلند می گفت چه کردی که مرگ جوان هایت دیوانه ات نکرد؟
پس از اینکه همسایه ها قضیه را برایم تعریف کردند رفتم و اسم و آدرسش را پرسیدم، خانه اش را پیدا کردم و نشستم و حقیقت را برایش گفتم، دلداری اش دادم و آنقدر با او صحبت کردم و با هم راز و نیاز کردیم که وقتی چهلم پسرش رسید آرام بود، خودم هم آرام تر شده بودم
به او گفتم من برای همسرانم هر کاری که از دستم برمی آمد کردم و برای فرزندانم در تربیت چیزی کم نگذاشتم اما خدا هدیه ای داده بود و خودش هم گرفت
من باید مادری می کردم؛ من باید امانتداری می کردم؛ مسئولیت گردنم بود و باید برایشان کم نمی گذاشتم، خدا را شکر پیش وجدانم ناراحت نیستم، خدا هر کس را به گونه ای می سنجد شاید مرگ عزیزانم هم آزمایشی بود که من باید پس می دادم
محمد مهدی پسر دیگرم است که در سال ۱۳۴۲ به دنیا آمد و حدود ۴۰ سال است که در آلمان زندگی می کند، فرزند چهارمم مریم پس از محمدمهدی به دنیا آمد
فرزند پنجمم محمود متولد سال ۱۳۵۶ است که او هم ازدواج کرده و رفت سر خانه و زندگی اش و از آن موقع است که تنها زندگی می کنم، خدا را شکر همه بچه هایم بهترین بچه های دنیا هستند و هیچ وقت تنهایم نمی گذارند
در بیشتر اوقات کسانی که من را می بینند، می شناسند و احوالم را می پرسند، این موضوع روحیه ام را بالا می برد؛ یک بار به یاد دارم که به زیارت امام رضا (ع) رفتم که یکی از خدمه مرا شناخت و مرا برد نزدیک ضریح تا نماز بخوانم، نمی دانید، انگار دنیا را به من دادند
مهدیزاده
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
خیلی خانم لاچینی نازنین ومهربون وصبورهستند وبازیگرموردعلاقه من . خداحفظشون کنه ناراحت شدم چه گذشته غم انگیزی داشتن
نیکا
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
همیشه عاشق این خانوم باوقار و دوست داشتنی مهربان بانوی زیبا و عزیز..
مینا محمدزاده
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
ازخدا برایت خانم ازیتا لاچینی سلامتی کامل خواستارم
لیل
۱۱ بهمن ۱۴۰۱
من شمارو خیلی دوست دارم . صبرتون ستودنیه. از خدا میخوام به دخترتون سلامتی و ب شما یه دنیا خوشی و سلامتی بده ک انقدر خانومید.
فروتن
۱۰ بهمن ۱۴۰۱
خدا بهش صبر بده
الناز
۱۳ دی ۱۴۰۱
چقدرتوتلویزیون جاش خالیه خداواسه کسی همچین درداییونیاره راستی چرا بازیگرایی امثال بانوآزیتالاچینی انقدربه دل آدم میشینن
الهه
۰۱ فروردین ۱۳۹۹
خدا حفظتون کنه
مریم قاسمی
۲۰ دی ۱۳۹۸
خداروشکر با این همه سختی وداغی که دیدن خودشون رو نباختند،خدا بهشون سلامتی بده.
مریم
۰۸ تیر ۱۳۹۷
دلم براشون میسوزه به خاطرداغهایی که دیدند. خدا حفظشون کنه. وان شالاه تا آخر عمر از دست وپای خودشون نیفتند
م.کریمی
۰۲ تیر ۱۳۹۷
دستتون درد نکنه