ﺯﯾﺮ ﮔﻨــــﺒﺪ کبود
دو ﺗﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩنو کلی ﺣﺴﻮﺩ
ﺗﻘﺼﯿﺮ ﻫـﻤﻮﻥ ﺣﺴـﻮﺩﺍ ﺑﻮﺩ که ﺣﺎﻻ ﺷـﺪﻩ
یکی بود ، یکی نبود
بوی خیانت دادی
وقتی به جای بمون
گفتی : هر جور راحتی …
گفته بودم
فراموشی زمان می خواهد
اشتباه بود
فراموشی زمان نمی خواهد
فراموشی
دل میخواست
که آن هم پیش تو ماند …
یه وقتایی به خودمون میایم
و
برمیگردیم
اما
یادتون باشه
یه وقتایی دیگه
خیلی دیره … خیلی !
بانو
کم باش
اصلاهم نگران
کم شدنت نباش
آنکس که اگر
کم باشی گمت کند
همانيست که اگرزيادباشی
حيفت می کند
سعی نکن متفاوت باشی
فقط ساده باش
اين روزها
ساده بودن
به قدرکافی متفاوت است
من پشیمان نیستم
اما نمی دانم هنوز
دل
چرا در بازی نیرنگ ها
یکرنگ نبود
افتاد
شکست
زیر باران پوسید
آدم که نکشته بود
عاشق شده بود …
دلم از داغ نامردی ؛ نسیمی سرد میخواهد
میان قحطی مرهم ؛ دلی هم درد میخواهد
مگـــر یادت نمی آیـد ؛ در آغـــاز محبـت ــا
شبی گفتم در گوشت ؛ ” رفـاقت مرد میخواهد
دلم کمی خدا می خواهد
کمی سکوت
کمی آخرت
دلم دل بریدن می خواهد
کمی اشک …
کمی بهت …
کمی آغوش آسمانی …
دلم یک کوچه می خواهد بی بن بست !
و یک خد !
تا کمی با هم قدم بزنیم
خاطره ها از یادها
پاک نمی شود
ببین چندین سال هست
رفته ای
ولی
یادم فراموشت نمی کند
لابه لای رویاهایم قدم می زنی …
چه غم انگیز است
تمام سهم من از “تو”…
فقط خیال ست و رویا
عکس نوشته پروفایل و متن غمگین جدایی | سایت فتوکده
شکوفه جوادی
۱۸ خرداد ۱۳۹۹
سلام دمتون گررررررررم عالی بود