حبیب محبیان متولد ۴ مهر ۱۳۲۶ در تهران، خواننده، آهنگساز، نوازنده و ترانه سرا بود
خوانندگی حرفه ای را در ۲۸ سالگی شروع کرد و در ۳۰ سالگی با انتشار آلبوم «مرد تنهای شب» به شهرت دست یافت و بعد از انقلاب به آمریکا رفت و کار خود را آنجا دنبال نمود
جنس صدای تنور حبیب، استفاده اش از گیتار ۱۲ سیمی و آهنگسازی متأثرش از موسیقی راک غربی، او را به عنوان یک هنرمند متفاوت به موسیقی پاپ ایران معرفی کرده بود
حبیب محبیان در منطقه شمیران استان تهران به دنیا آمده است و ۴ برادر به نام های محمود، قاسم، منصور و منوچهر و ۲ خواهر به نام های عفت و مریم داشت
خودش می گوید پدرم اهل ارومیّه نیست و بعضی از مردم او را اشتباهاً آذری می دانند در حالی كه پدرم در شمران (تهران) متولّد شده است و البته مادرم اهل تبریز و آذری است
صدای مادرم قشنگ بود، هر هفته جلسه قرآن برگزار میکرد و سفره برای ائمه اطهار (ع) راه می انداخت و خودش مداحی می کرد و می خواند
من از یک خانواده مذهبی هستم، یکی از برادرهایم آکاردئون و دیگری ویولون میزد و یکی هم آواز میخواند اما همه برای دل خودشان بود
بیوگرافی حبیب محبیان خواننده
از ابتدا به گیتار علاقه مند بود و مصادف شدن دوران نوجوانی اش با پیدایش گروه بیتلز در دههٔ ۶۰ میلادی اروپا باعث علاقه بیشتر وی به موسیقی گردید
او با قبولی در آزمون صدا و سیما، زیر نظر مرتضی حنانه به فراگیری اصول و تدابیر آهنگسازی پرداخت و بعدها به عنوان خواننده در تلویزیون استخدام شد
۲ سال بعد از استخدام در رادیو و تلویزیون به خدمت سربازی رفت و در آنجا نیز خواننده باشگاه افسران بود
اولین آلبوم خود را با نام «مرد تنهای شب» در سال ۱۳۵۶ در ۳۰ سالگی منتشر کرد که موجب به شهرت رسیدن وی گردید
پس از آن نیز آلبوم های «سلام همسایه» را سال ۱۳۵۷ و «بت» را سال ۱۳۵۸ روانه کرد
او که بعد از انقلاب دیگر نمی توانست در ایران خوانندگی کند سرانجام سال ۱۳۶۲ در ۳۶ سالگی ایران را ترک کرد و سال ۱۳۶۴ در لس آنجلس ایالات متحده آمریکا ساکن شد
از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲ فقط از جیب خرج می کردیم، سال ۱۳۵۵ ازدواج کرده بودم و مخارجم بیشتر هم شده بود در دنیای خودمان بودیم و به کسی کاری نداشتیم
آن زمان از همه چیز دور بودم تا اینکه دیدم واقعا زندگی سخت شده است، هیچ منبع در آمدی نداشتم، کار موسیقی هم به کل تعطیل شده بود و شرایط واقعا سخت بود
به همین خاطر تصمیم گرفتم از ایران بروم
پس از مهاجرت از ایران سال ۱۳۶۳ آلبوم «آفتاب مهتاب» را انتشار داد و پس از آن نیز آلبوم های «همراز»، «عروس فرنگی»، «صفر»، «کویر باور» و «خانه کوچک» را منتشر کرد
سال ۱۳۸۸ در ۶۲ سالگی با نگاشتن نامه ای به محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور وقت خواستار بازگشت به ایران شد
او توانست با موافقت ضمنی و پذیرفتن رعایت برخی شرایط به همراه خانواده اش به وطن بازگردد و پس از بازگشت در روستای نیاسته رامسر، استان مازندران اقامت نمود
س از بازگشت به ایران سال ۱۳۸۹ درخواست ارائه مجوز برای انتشار آلبوم را ارائه نمود و عنوان کرد که می خواهد در ورزشگاه آزادی کنسرت برگزار کند
او ادعا کرد که این کنسرت اگر ۱۰ شب هم برگزار شود همه ۱۰۰ هزار نفر آزادی باز هم خالی نمی ماند
بااینکه ابتدا به وی گفته شده بود مشکلی برای فعالیت ندارد اما سال ۱۳۹۱ معاون هنری وزیر ارشاد عنوان کرد که خواننده ای که به ایران بازگشته از وزارت ارشاد مجوزی ندارد
در ادامه سید احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران در واکنش به حضور حبیب در ایران گفت: «ایران جای خواننده های لس آنجلسی نیست»
حبیب در طول دوران زندگی اش دوبار ازدواج کرده بود که ازدواج اولش سال ۱۳۵۵ با خانمی به نام شادی بود که حاصل این ازدواج یک فرزند پسر به نام احمدرضا می باشد
اما شادی در دی ماه سال ۱۳۵۴ به دلیل حساسیت نسبت به تزریق آمپول پنی سیلین از دنیا رفت
مدتی پس از درگذشت همسر اولش با ناهید بسیم ازدواج کرد و ۲۷ مهر ۱۳۵۹ تنها فرزند این زوج پسری به نام محمد محبیان به دنیا آمد
محمد در حیطه خوانندگی فعالیت دارد و ساکن آمریکاست و در زمانی که پدرش در قید حیات بود با وی همکاری می کرد
حبیب محبیان و همسرش با پسرشان
به فاصله دوماه پس از فوت همسر اولش، مادرش نیز از دنیا رفت
به همین دلیل او در اولین آلبومش یعنی «مرد تنهای شب» که در سال ۱۳۵۶ انتشار یافت بیشتر آهنگ ها را به یاد این دو عزیز از دست رفته اش خواند
عکس همسر حبیب محبیان
پس از رفتن از ایران چند ماهی کار موسیقی انجام دادم اما دیدم اوضاع آنجا با روحیاتم نمی خواند و دوست نداشتم نیناش ناش بخوانم برای همین سمت کار های دیگر رفتم
زمانی که کار موسیقی نمیکردم یک مدتی مدیریت یک شرکت بزرگ بازرگانی با من بود حدود دو سال مدیر آنجا بودم
پس از مدتی یکی از بزرگترین شرکت ها را در زمینه توزیع مواد غذایی در لس آنجلس تاسیس کردم
کاروبارم حسابی رونق گرفته بود و درآمدم بالا رفته بود و آنقدر معروف شده بودم که از قدیمی های این کار فروش بالاتری داشتم
هر کسی وام می خواست بدون بهره میدادم، مردم آنجا من را خیلی دوست داشتند، تازه ساعت ۵ می رفتم استودیو و موسیقی ام را ضبط میکردم
یک روز در محل کارم برای برداشتن چیزی روی صندلی رفتم و با سینه زمین خوردم کارم به سی سی یو کشیده شد
دکتر ها به خانواده ام گفته بودند زنده نمی ماند اما اگر فقط یک دقیقه دیرتر به بیمارستان می رسیدم قطعا مرده بودم
بعدها متوجه شدم حکمتی در این اتفاق بوده تا خدا راه درست را به من نشان دهد، از بیمارستان مرخص شدم هیچ جوری نمی توانستم راه بروم عین یک مرده بودم
سه ماه در بیمارستان بستری بودم، پزشکان گفتند حتما باید عمل کنی و یک درصد احتمال زنده بودنت وجود دارد، عمل کردم و خدا خواست که زنده بمانم
مدتی هم که درگیر بازگشت سلامتی ام بودم، کل سوپرمارکتم از بین رفت و ورشکست شدم
از طرفی در آمریکا مخارج بالا بود، بعد از آن کم کم وارد استودیو شدم و با دست چپ شروع به کار کردم
به خاطر آسیبی که به شش هایم وارد شده بود صدایم را از دست داده بودم؛ هر روز شرایطم بدتر میشد
یک روز دکتر ها می گفتند که دست راستت از کار می افتد و از کار افتاده می شوی، همسرم هر روز من را با زحمت به این دکتر و آن دکتر می برد
هر روز فیزیوتراپی، بیمارستان، درمانگاه و کلینیک بودم اما در این مدت به خاطر همسر و فرزندم هیچ وقت تسلیم نشدم آنقدر حرکت و تلاش کردم تا کم کم حالم بهتر شد
چند سال به قدری استقامت بدنی ام بالا رفت که مدام کوه میرفتم و درحالی که همراهانم هنوز پایین بودند من نوک قله بودم، خواستن توانستن است
سال ۱۳۷۴ برای دیدن خانواده ام به ایران آمدم، خیلی برخورد خوبی با من داشتند! من را در فرودگاه شناختند و تحویل گرفتند و دو سه هفته ای خانه خواهر بزرگم بودم
بیوگرافی حبیب محبیان خواننده
سال ۱۳۸۸ برای دیدن پسرم محمد که قبلا به تهران آمده بود به ایران آمدم و می خواستم چند روز بمانم و برگردم اما پاسپورت و کامپیوترم را گرفتند
هفت ماه ایران بودم تا اینکه پاسپورتم را پس دادند و زمانی که دوباره میخواستم برگردم پاسپورتم را گرفتند که نهایتا از ایران خارج شدم، اما دو مرتبه برگشتم
من فقط به خاطر عشقم به ایران و مردم ایران به کشورم برگشته ام و هیچ مقام و فرد خاصی در این تصمیم دخیل نبوده است
من زندگی کردن در کنار هموطنانم را انتخاب کردم و فعالیت هنری برای هموطنانم حس خوبی را به سمت من متصاعد میکرد که همین باعث شد، تصمیم به بازگشت بگیرم
علاقه و خواست خانواده ام هم برای بازگشت به ایران در این تصمیم من بی تاثیر نبوده است
وقتی تازه ایران آمده بودم در جامعه خیلی حضور نداشتم در آن مدت تهران را نمی شناختم و گاهی اوقات چهار ماه از فضایی که در آن زندگی می کردم بیرون نمی آمدم
تنهایی را ترجیح می دهم و خیلی دوست ندارم در محیط های شلوغ حضور داشته باشم
من هیچ مشکلی در تهران و زندگی در پایتخت نداشتم و فضای آرام و پاکیزه شمال کشور را برای ادامه فعالیت هایم بهتر و مناسب تر دانستم
سکوت شمال به من انرژی می دهد تا بهتر در مورد زندگی و فعالیت هایم فکر کنم و تصمیم بگیرم
پسر و همسر حبیب محبیان کنار مزار
در ابتدای ورودم به ایران دیدار کوتاهی با آقای محمود احمدی نژاد در دفترشان داشتم
دوستی که به دولت وقت نزدیک بود نامه ای از طرف من تنظیم کرد و پیش آقای احمدی نژاد برد بلافاصله آقای احمدی نژاد نامه را امضا کردند و به ارشاد رسید و سه روزه مجوز گرفتم
گرچه این مجوز به مرحله اجرا در نیامد
هنرمند با مردم و برای مردم زندگی میکند، هیچوقت کاری با سیاست نداشته و ندارم اتفاقا همیشه هم از آن فراری بوده ام
تاریخ نشان داده که بزرگترین برنده ها در جهان و در مقوله هنر، کسانی بوده اند که به نوعی صدای مردم زمان خودشان بوده اند. این برای من از همه چیز مهم تر است
سال ۱۳۹۳ وقتی که درحال تولید نماهنگ ترانه «خرچنگ های مردابی» در جاده ماسوله و شهرک تاریخی ماسوله بود توسط نیروی انتظامی بازداشت شد
به واسطه شهرت و همچنین عدم به همراه داشتن مجوزهای لازم برای ضبط فیلم، به دادسرا معرفی گردید تا روند قضایی معمول پیگیری شود
در پایان، حبیب با تودیع قرار وثیقهٔ متناسب آزاد شد
او بعد از آزادی یک نامه سرگشاده با عنوان «من در سرزمین مادری ام بدون دلیل بازداشت شدم و بدون دلیل هم آزاد!» نوشت
سال ۱۳۹۳ کتاب «مرد تنهای شب»، برگزیده ای از آثار و ترانه های حبیب در طول سال های فعالیتش به قلم بهروز دره قایدی منتشر گردید و در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران همان سال ارائه شد
من پس از انقلاب دلم می خواست کار کنم و نمی توانستم اما تا سال ۱۳۶۲ در ایران ماندم
من نه تنها مشکلی با انقلاب نداشتم بلکه وقتی شور و شوق جوانان را می دیدم به آنها در کارهای انقلابی کمک می کردم
مسجد گیشا آن روزها پاتوق انقلابی ها بود و من هم آنجا حضور داشتم؛ حتی با بنز خودم در دوران پیش از انقلاب اسلحه جا به جا می کردیم و بچه های آن روزها اگر زنده باشند می توانند شهادت بدهند حبیب پای انقلاب و وسط گود بود
جنگ هم که شروع شد در ایران ماندم اما بعدها مجبور شدم بروم
حبیب محبیان که مدت ها قبل از بیماری قلبی رنج می برد در نهایت ساعت ۹ صبح جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵ در ۶۸ سالگی بر اثر ایست قلبی در روستای نیاسته رامسر جان به جان آفرین سپرد
پس از درگذشت حبیب، طبق درخواست خانه موسیقی ایران از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار بود مراسم تشییع این خواننده از مقابل تالار وحدت به سمت قطعه هنرمندان بهشت زهرا صورت بگیرد
با این حال داریوش قانع رئیس ادارهٔ فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان رامسر اعلان کرد که تدفین حبیب در شهرستان رامسر و در امامزاده محمد تشییع و در همین محل دفن می شود
در نهایت پیکر حبیب در محوطه گورستان روستای نیاسته به خاک سپرده شد در حالیکه حبیب هیچ گونه تعلقی به شهر رامسر نداشت و فقط یک ویلای شخصی را در روستای نیاسته اجاره کرده بود
اولین مجوز وی پس از انقلاب، سال ۱۳۹۶، تقریبا یک سال و نیم بعد از فوت وی از سوی دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای انتشار نماهنگ “دیره” با صدای پسرش احمدرضا محبیان و سمیر زند و همینطور با تصویر و صدای نه چندان شفاف حبیب صادر گردید
زمستان ۱۳۹۶ در پی حادثه نفت کش سانچی، قطعه “مرگ قو” با صدای حبیب نخستین باز از صدا و سیما به یاد جان باختگان سانچی پخش شد