زیباترین متن های عاشقانه درباره زمستان و شعر و جملات ادبی کوتاه در مورد دلتنگی آمدن فصل زمستانی سرد و برفی را می خوانید
چه زمستان گرمی می شود
با یک فنجان چای داغ
و آتش دست های تو …
_____________________
سفید برفی من
سرمای هوا هم
مثل سرد بودنت
مثل ناز کردن و قهر بودنت
بد نیست
که بهانه ایست
تا برای تکرار گرم گرفتن
بوسه بارانت کنم
_____________________
عطر نرگس در هوای زمستان پیچید
دوست داشتنت جوانه زد
یادت دوباره جان گرفت
و این بار تصویر چشمان سیاهت بود
که لابلای افکار بهم ریخته ام
مُدام دلبری می کرد
به راستی چه رابطهی عجیبی با هم دارند
عطر نرگس، زمستان، دوست داشتنت
چشم هایت، چشم هایت، چشم هایت
خیالت جمع شده در آغوش من
گرمِ گرم
رو به زمستان می کنم
میخندم …
_____________________
زمستان گرمترین فصل سال است
وقتی درخت ها
لباس هایشان را در می آورند
و تو برای اولین بار
دستم را می گیری
_____________________
دو راه داری …
یا مال من می شوی؛ یا من مال تو
مگر می شود از خیر نوازش گیسوانت
در این سرمای زمستان گذشت؟
زمستان بود و بی تابی
دلم جایی فدایی شد
نفس در سینه خشکش زد
دلم با تو هوایی شد
_____________________
من از تمام زمین
یک خیابان عریض می خواهم
با سوزی از زمستان
و دستانی به گرمی مُرداد …
_____________________
امید بوسه های تو نباشد
این زمستان
ما را خواهد کشت …
آغوش تو که باشد
مهربانی اش را می گویم
زمستان را هم به سُخره می گیرم
بی هیچ ترس و تردیدی
از این همه سرمایی که حتی
نفس در سینه می خشکاند
_____________________
تو اگر باز کنی پنجره ای سوی دلت
میتوان گفت که من چلچله باغ توام
مثل یک پوپک سرمازده در بارش برف
سخت محتاج به گرمای توام
_____________________
دلم یک زمستان سخت میخواهد
یک برف
یک کولاک به وسعت تاریخ
که ببارد
که ببارد
که ببارد
و تمام راهها بسته شوند
و تو چاره ای جز ماندن نداشته باشی
و بمانی …
چین و چروک های صورتم را
که ادامه دهی
به رفتنت می رسی
به زمستانی سخت
به برف
که سال هاست جای سایه ات
روی سرم می نشیند
_____________________
الا ای برف !
چه می باری بر این دنیای ناپاکی ؟
بر این دنیا که هر جایش رد پا از خبیثی است
مبار ای برف !
تو روح آسمان همراه خود داری
تو پیوندی میان عشق و پروازی
تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهی ها
تو که فصل سپیدی را سرآغازی
مبار ای برف !
_____________________
آدمها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند
و ناپدید می شوند
یکی در مه
یکی در غبار
یکی در باران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان در برف …
برف آمد و پاییز فراموشت شد
آن گریه ی یک ریز فراموشت شد
انگار نه انگار که با هم بودیم
چه زود همه چیز فراموشت شد
_____________________
عشق یعنی آن نخستین حرفها
عشق یعنی در میان برفها
عشق یعنی یاد آن روز نخست
عشق یعنی هر چه در آن یاد توست
_____________________
گل یخ زمستان تو هستم
اسیر ناز چشمان تو هستم
مرا پرپر مکن ای جانم ای دوست
که من مشتاق دیدار تو هست
چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه برفی
به راه کوچه ی برفی تو را از خود جدا کردم
نفهمیدم که می میرم نباشی مثل پروانه
تو را من در ته این کوچه ی برفی رها کردم
_____________________
حواس شهر
پرت برف باران است
حواس من
آغشته به عطر تو …
_____________________
نه برف مرا مى ترساند و نه سرما
ولى در اين حجم سنگين تنهايى ام
براى گرم شدن بهانه اى ندارم
جز اين كه دوستت داشته باشم…
زمستان است و
چشم کوچه از انتظارت ، سپید
پرنده ی مهاجرم
بگو با کدام برف
می نشینی
بر شاخسار تنهایی ام؟
دلواپس سرما نباش؛
اینجا از هیزم دل
آتشی برایت روشن کرده ام
_____________________
هر سال زمستان
اميدوارم كه اتفاق خوبی
قرار است بيفتد!
مثلاً، كودکی از كالسكه اش
بخندد به سمتم …
برف آرامی ببارد بر سر شهر
يا كه شايد دوستی قديمی را ببينم
در خيابانهای شهر …
جانا
من ه رسال زمستان اميدوارم
امسال، تو بيا
و اتفاق خوب من باش
_____________________
برای دست گرمت را گرفتن
فرصت خوبی ست
از این رو دوست دارم
سردی فصل زمستان را
برای من فصلها همیشه
از چشم های تو شروع می شوند
امروز که نگاهم میکردی فهمیدم
زمستان چقدر زود آمده است
_____________________
گاهی وجود یک مرد آنقدر گرم عمل می کند که یک زمستان با تمام برف هایش روی یک زن هیچ تاثیری ندارد! گاهی لازم است فقط مرد باشید …
_____________________
دلم تنگ می شود گاهی
برای یک دوستت دارم ساده
دو فنجان قهوه داغ
سه روز تعطیلی در زمستان
چهار خنده ی بلند
و پنج انگشت دوست داشتنی
امروز
شکوفه داده دلم
در هوای دیدن تو
اگرچه فصل زمستان
رسیده در تقویم
_____________________
من سردم است
و این هیچ ربطی
به فروغ و آفتاب ندارد
دست های خالی
از دست تو را
هر کجای این تن بپوشانم
زمستان است
_____________________
وقتی که گرمای نگاه تو نیست
این می شود حال و روز من و زمستان
سرماخوردگی های پی در پی
تب و لرزهای بی پایان !
شب های زمستان
امتداد غروب های پاییز است
و ای کاش هیچ زمستانی نمی آمد
تا تکلیف درختانی که
عاشق پاییز شدند
مشخص می شد!
_____________________
یادمان باشد با آمدن زمستان
اجاق خاطره ها را روشن بگذاریم
تا دچار سردی فاصله ها نشویم!
_____________________
عاشق پاییز بودم
اکنون برای زمستان جان می دهم
آخر عزیز دلم، تو خودت را
در لباس های زمستانی ات دیده ای؟
_____________________
شب که می رسد
یادم می آید نیستی
سرما اوج می گیرد
واژهها قندیل می بندند
وقتی از نبودنت می نویسم
آغوشت را ندارم
هیچ تن پوشی
حریف این سرما نیست
راستی که
این زمستان بی تو
زیادی زمستان است
امیر ه
۰۱ دی ۱۳۹۸
عالی بود ممنون استفاده کردم
سیددانیال @seyeddanial..ایدی
۰۹ بهمن ۱۳۹۶
اره واقعا عالی
محمد
۰۸ بهمن ۱۳۹۶
درد دارد ” امـــروز ” حرفــــــــــــــــــی بـــرای گفتــــن نداشــته باشــی با کســــــــــی کــه تا ” دیروز “ تمام حــرف هایــت را فقــط به او میگفتی
سحر تنها
۲۳ آذر ۱۳۹۶
عالی هست?????
سحر تنها
۲۳ آذر ۱۳۹۶
دوست دارم روزها برفی را
مهسا
۰۴ آبان ۱۳۹۶
لطفا جمله ی مناسب و زیبایی برای شادی و خوشحالی روز برف بگذارید با تشکر
ناشناس
۲۹ مهر ۱۳۹۶
عالیه
مسعود
۲۳ تیر ۱۳۹۶
مرسی ممنون از متنای قشگتون
مسعود
۲۳ تیر ۱۳۹۶
خوبه,,متناش زیباست....
ديلماج
۲۴ بهمن ۱۳۹۵
عاشق روزهاى برفى ام
پدر بزرگ
۱۳ بهمن ۱۳۹۵
هر كه بامش بيش ؛ براش بيشتر . ( يعنى : هر كه زندگى اش وسيع تر درد سرش زيادتر )
پدر بزرگ
۱۳ بهمن ۱۳۹۵
زمستون تموم شد ؛ رو سياهى به زغال موند . ( طعنه به كسى كه اميدى به كسى داده ؛ مشكل اميدوار حل شده )
سارا
۰۹ بهمن ۱۳۹۵
عالی بود????
کرمونی
۱۹ آذر ۱۳۹۵
(برف ، برف برف میباره قلب من امشب بی قراره برف ، برف برف میباره خاطره هاتو یادم میاره تا دوباره صدامو دراره برف ، برف برف میباره آسمونم دلش قصه داره حق داره هرچی امشب بباره جای برف باز میشینی کنارم مطمئنم دیگه شک ندارم شک ندارم تو فکرم هستی تنهایی تو اتاقت نشستی گفته بودی دلت تنگ نمیشه پس چرا هی میای پشت شیشه برف ، برف برف میباره خاطره هاتو یادم میاره) :(
Sharon
۱۲ آذر ۱۳۹۵
I love snow days ;