متن غمگین شب یلدا ۱۴۰۱ با عکس نوشته یلدای غمگین برای پروفایل و استوری با شعر شب یلدای تنهایی و بی کسی را می خوانید
شب یلدا چه روزی است
یلدا به زمان بین غروب آفتاب ۳۰ آذر (عصر روز چهارشنبه) ۱۴۰۱ تا طلوع آفتاب در یکم دی (نخستین روز زمستان) گفته می شوید
یک دقیقه تنهایی بیشنر …
شب یلدا یا شب چله یکی از کهن ترین جشن های ایرانی است که طی این شب بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزهاست
باز دلتنگ و بی قرارم
و باز دلم
به وسعت سیاهی جاده ی احساس گرفت
با چشمانی بارونی
قلم به دست میگیرم و می نویسم
پدرم / برادرم / مادرم یلدای بی تو صفا ندارد
___________________
چه مهمانان بی دردسری هستند رفتگان نه به دستی ظرفی را آلوده میکنند و نه به حرفی دلی
تنها به فاتحه ای قانعند
شب یلداست یادی از عزیزان از دست رفته بکنیم باشد که دیگران نیز مارا یاد کنند …
___________________
یلدا است و دلم
برای آنهایی که دیگر ندارمشان تنگ است …
یلدا است و جای خالی
عزیزان را دوباره احساس میکنیم …
یلدا است و بوی حلوای خیرات
یاد آدم های رفته …
یلدا است و ثانیه هایم
بوی دلگرفتگی میدهد …
یاد آن شبها و یلداها بخیر
برف بازی و سرماها بخیر
کرسی و مادربزرگ و قصه ها
آن تخیل ها و رویاها بخیر
دستهای بی حس و سرمازده
کرسی و مطبوع و گرماها بخیر
آن تنقل ها ، لواشک ها ترش
نان شیرین و کدو حلوا بخیر
مردم دریا دل آن روزگار
پاک بازی و سوداها بخیر
جایشان خالیست اکنون پیش ما
یاد آن بگذشتگان ما بخیر …
___________________
نبودنت غمی بزرگ است که در این شب یلدا مدام برایم یادآوری می شود و مرا تا عمق وجود می سوزاند
کاش می بودی و کاش با بودنت انگیزه ای میشدی برای دورهمی ای که قرار است بگیریم
امشب ما دور هم جمع می شویم اما می دانم که قرار است به جای قصه های شب یلدا خاطرات تو مرور شود و به جای خنده و شادی اشک از چشمانمان جاری گردد
___________________
شب یلدای من آغاز شد
نه سرخی انار
نه لبخند پسته نه شیرینی هندوانه
بی تو یلدا زجر آور ترین شب دنیاست
یلدا می آید
تا اندکی بیشتر
بلندای نبودت را
به رخ شب هایم بکشد
___________________
آری امشب شب یلدا است
شب فال
شب عشق
شب هندوانه
و شب آزادی وشب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه ، امشب شب تنهایی من است
___________________
در دنیای من، بعدِ رفتنت
سال هاست که عقربه ها
از نبودنت یخ زده اند
اما یلدا که می آید
دلم بیشتر برایت تنگ می شود
امشب چند دقیقه
بیشتر از همیشه نیستی
یلدا یعنی همین …
___________________
با بغض هایم قصه می سازم
شاید که قسمت هم در این باشد
یلدای من همرنگِ چشمانت
یلدا برایت بهترین باشد …
___________________
ای کاش می دانستم
چگونه به صبح رسانم
تمامی شب هایی را که با رفتنت
یلدا شدند
سال پشت سال گذشته است
و هنوز ، کسی نمی داند
بی تو
هر شب
شب یلدای من است …
___________________
کاش می شد
برای ِ یک شب هم که شده
هندوانه باشم
همان قسمتش که سهم ِ توست !
یلدا مبارک
___________________
نگران نباش، یلدا رفت
دیگر شب های نبودن
کوتاه می شود عزیز …
بعد از تو
عاشقِ یلدا شدن کار سختی نیست
بی تو هر شب
زمستان و هر شب پر از سرماست
و نبودنِ تو
عجیب شبیهِ بودن هایِ ماست
پناه میدهم به تو
که این شب یلدا تنهایی
خودم هزار شبِ یلدا تنها بوده ام
___________________
دقیقه ی آخر
پاییز
تقویم را معطل می کند
شاید
برگردی…
یلدا ، مگر همین نیست ؟
شب یلداست دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس دلم در اوج رفتن روب ه شمعی سوخت و من نالان کنار سفره ای از عشق خالی … شبی مایوس و سرگردان دارم امشب
___________________
در قمار دوستی ما باختیم
بی توکل تاس عشق انداختیم
مهر تو خورشید عالم تاب بود
فرق خوبی از بدی نشناختیم
شام نامهری تو کوتاه بود
ما از آن شب های یلدا ساختیم
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد یادت نرود اینجا کسی هست که به اندازه تمام برگهای رقصان پاییز برایت آرزوهای خوبی دارد
عمرت یلدایی
___________________
یلدا آمد و رفت و تو نیامدی
اینگونه سحر شد و باز نیامدی
جانم به فدایت
دلم یک سال پیرتر و تو نیامدی
از غم عشقت دل شیدا شکست
شیشه ی می در شب یلدا شکست
از بس که زدم ریگ بیابان به کف
خار مغیلان همه در پا شکست
___________________
آسمان رنگ شب یلدا گرفت
یاد تو آمد به قلبم جا گرفت
تا سحر غم با دلم هم خانه بود
از فراق تو دلم دیوانه بود
یاد تو چندیست مهمانم شده
خاطراتت آفت جانم شده
هرچه میگویم سخن از یاد توست
در سکوت من فقط فریاد توست
شب یلدا شد و رفتی و از غم خوانده ام
از این هجرت به آن شب گیسوان افشانده ام
گذشت اما هزاران شب از آن هجران و من
اسیر آن شب یلدای جانسوز مانده ام
ثانیه ها
گاهی
سرنوشت جدیدی را رقم زده اند …
به یلدا فکر می کنم
و شصت ثانیه وقت اضافی
شاید در یکی از ثانیه هایش
درب را بکوبند
و تو
برگشته باشی …
آری امشب شب یلدا است
شب فال
شب عشق
شب دونه انار
و شب آزادی و شب رهایی
چیزی به یادم نمی آید
جز اینکه
امشب شب تنهایی من است
یلداتون خالی از تنهایی
جانانم …
می بینی چه هیاهویی ست؟!
همه دغدغه ی پایان پاییز را دارند
آخرین پنجشنبه، جمعه، یلدا …
ناراحتند که این پاییز هم گذشت
و یارشان نیامد
نیامد که پاییزشان رویایی شود
اما جان دل من …
تو هروقت که خواستی بیا
من در انتظارتم
تو که بیایی
من فصل به نامت می کنم
ماهی به نام آمدنت
و در تقویم دلم
آمدنت را ثبت می کنم
به روز های پایانی ماه رسیدم…
ماهی که قرار بود بهترین ماه سالِ من باشد
اما نشد و همچنان غم مرا آغوش گرفته
ای غم دمت گرم خوبس حداقل تو مرا آغوش میگیری
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود
هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد
دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟
شعر غمگین شب یلدا با عکس نوشته
تو که نیستی
یلدا
بلندترین شب سال نیست
اوج دلتنگیست …