در طول قرون وسطی، زمانی که مرگ سیاه در شهرهای اروپا بیداد می کرد، هیچ کس به طور دقیق نمی دانست که این بیماری وحشتناک چگونه یا چرا گسترش می یابد
پس از چندین نسل، ما فهمیدیم که کک های موش و باکتری ها مقصر هستند و این لحظه ای سرنوشت ساز برای قدرت علم بود
قرن ها بعد، درخشان ترین ذهن ها هر روز به بررسی سوالات علمی دشوار و گیج کننده ادامه می دهند و حالا با وجود هوش مصنوعی با قدرت محاسباتی بیشتری از آنچه گونه ما تاکنون می دانسته است ارتباط برقرار می کنند ولی ما هنوز به همه پاسخ ها دست نیافته ایم
چه اتفاقی برای ما پس از مرگ می افتد؟ چگونه این همه زندگی در سیاره ما ظاهر شده است در حالی که به نظر می رسد سایر سایارت به طور کلی خالی از هر گونه گونه ای هستند؟ چه کسی رشته های جهان ما را می کشد؟ آیا خدایی قدرتمند کنترل می کند یا اصول فیزیکی و ریاضی موتور وجود ما را هدایت می کند؟
گاهی اوقات، پس از قرنها اشتباه، ما انسانها سرانجام به پاسخهای واقعی برای سؤالات واقعی، مانند اینکه چرا بیماریها گسترش مییابند، برخورد میکنیم
در مواقع دیگر، ما در تاریکی جهل خود باقی می مانیم و تعجب می کنیم که همه اینها واقعاً به چه معناست؟ اما بشریت به تلاش برای حذف سؤالات و ارائه پاسخ های واقعی به ما ادامه خواهد داد
دانشمندان و متخصصان خواب می دانند که افراد به طور معمول چه زمانی خواب می بینند و به طور معمول، این در طول بخش حرکت سریع چشم (REM) از چرخه خواب اتفاق می افت
شما می توانید ببینید که یک شخص (یا حتی گربه یا سگ شما) چه زمانی خواب را تجربه می کند، زیرا چشمانش به این طرف و آن طرف می چرخند و بدنش نیز ممکن است تکان بخورد
الگوهای الکتریکی مغز در این مرحله بسیار فعال هستند، درست مانند زمانی که شما بیدار هستید اما محققان واقعاً نمی دانند که چرا خواب می بینید
ممکن است خوبا راهی برای انعکاس یا رهایی از استرس زندگی روزمره باشد، یا حتی راهی ناخودآگاه برای کمک به شما برای کشف تجربیات چالش برانگیز که می تواند راهی باشد که ذهن شما از خود در برابر تهدیدات و خطرات محافظت می کند
یا اینکه خواب دیدن می تواند راهی بیوشیمیایی برای مغز شما باشد تا اطلاعات کوتاه مدت یا بلندمدت را مرتب و بایگانی کند و شاید رویاها راهی برای تطبیق تجربیات گذشته و حال باشد تا شما را برای آینده آماده کند
رؤیاها صرف نظر از هدفشان، سنگ بنای تجربه انسان هستند، آنها ما را سرگرم میکنند و اذیتمان میکنند و به عنوان یادآوری میکنند که دنیای درونی ما به اندازه دنیای بیرونی اطراف ما عمیق و عجیب است
سرطان یکی از کشنده ترین بیماری هاست در حالی که طب مدرن می تواند برخی سرطان ها را درمان کند اما برای همه انواع موثر نیست
سالانه بیش از نیم میلیون نفر تنها در ایالات متحده بر اثر سرطان های مختلف جان خود را از دست می دهند با این حال، آشنا بودن آن باعث نمی شود که از ترس آن کمتر شود
سرطان اشکال مختلفی دارد و بخشهای زیادی از بدن را تحت تأثیر قرار میدهد اما ویژگی بارز این بیماریها تکثیر سلولی غیرقابل کنترل است که تومورها گسترش می یابند و باعث مرگ می شوند
رشد سرطان به دلیل آسیب DNA اتفاق می افتد، البته DNA دستورالعمل هایی را برای تمام عملکردهای بدن از جمله رشد سلولی ارائه می دهد ولی این آسیب ممکن است به دلیل برخی از عوامل سبک زندگی مانند آسیب نور خورشید، سیگار کشیدن یا قرار گرفتن طولانی مدت در معرض مواد شیمیایی سرطان زا باشد
بر اساس برخی برآوردها، ما میتوانیم با اجتناب از عادتهای سرطانزا از بیش از یک سوم سرطانها پیشگیری کنیم با این حال، سبک زندگی تنها بخشی از معادله است و عوامل دیگری نیز نقش دارند، مشکلات ژنوم انسان ممکن است برخی افراد را مستعد ابتلا به انواع خاصی از سرطان کند، حتی اگر زندگی کاملا سالمی داشته باشند
متغیرهای بیشمار و ترکیب ژنتیکی منحصربهفرد انسانها، برخی از دانشمندان را دچار تردید میکند که ما بتوانید یرای هر نوع سرطانی درمان پیدا کنیم
خبر خوب اینست که دیدگاه و درمان ما برای سرطان ها در حال تکامل است هر سال، ما جنبه های جدیدی از این بیماری را درک می کنیم و درمان ها همچنان بهبود می یابند، رنج را کاهش می دهند و کیفیت زندگی را افزایش می دهند
بنابراین، اگرچه ممکن است هرگز سرطان را به طور کامل شکست ندهیم، اما به مبارزه خود ادامه می دهیم و زندگیمان را بهتر میکنیم و تشخیص ها را کمتر ترسناک کنیم
همانقدر که دوست داریم بفهمیم زندگی چگونه آغاز شد، میخواهیم ایدهای بهتر از آنچه پس از مرگ برایمان میافتد، داشته باشیم و جالب اینکه میلیاردها نفر وجود دارند که پاسخ این سوال علمی را می داننداما متأسفانه، آنها نمی توانند در مورد آن به ما بگویند، زیرا، خوب، همه آنها مرده اند
موضوع زندگی پس از مرگ – یا فقدان آن – یکی از قدیمی ترین سوالاتی است که بشریت را آزار می دهد، آیا همه ما به سوی سعادت ابدی شناور خواهیم شد؟ آیا شر در میان ما به چاله های جهنم ختم خواهد شد؟ آیا آگاهی ما صرفاً زمانی که بدن ما از بین می رود ناپدید می شود؟ یا همه ما به عنوان شکلی دیگری تناسخ خواهیم یافت؟
دانشمندان مراحل اولیه مرگ را درک می کنند، آنها می دانند که چگونه بدن انسان شروع به خاموش شدن می کند، مانند کارمندان فروشگاهی که چراغهای یک فروشگاه بزرگ را بعد از ساعات تعطیل خاموش میکنند، سلولهای بدن شما شروع به چشمک زدن میکنند تا زمانی که قلب و مغز شما فعالیت خود را متوقف کنند
با این حال، آنچه پس از خاموش شدن مغز شما اتفاق می افتد، هنوز یک راز کامل است، بسیاری از افرادی که تجربههای نزدیک به مرگ را پشت سر گذاشتهاند و سپس به زندگی بازمیگردند، در مورد تونلهای نور یا بازگشت به گذشته به رویدادهای زندگی یا گفتگو با عزیزانی که از دنیا رفتهاند صحبت میکنند
همه این تجربیات میتوانند منشأ بیولوژیکی داشته باشند که احتمالاً ناشی از کمبود اکسیژن یا نوسانات بیوشیمیایی وحشتناک است
از بسیاری از سوالاتی که در مورد وجود خود با آن روبرو هستیم، این سوالی است که ممکن است هرگز و هرگز پاسخی برای آن نگیریم ولی در عوض، همه ما در حسرت، به دنبال نوعی معنا در مرگ خواهیم ماند
در حالی که مطالعه کیهان شناسی و فیزیک کوانتومی به ما پاسخ هایی در مورد کیهان داده است اما هنوز نمی دانیم که آیا ما تنها شکل های حیات هوشمند در منظومه شمسی خود هستیم یا خیر که اگر اینطور باشد، جهان به طرز غیرقابل تصوری تنها است
سایر محققان می گویند تقریباً هیچ راهی وجود ندارد که زمین تنها مقر حیات باشد، چرا که پیش بینی می شود ۴۰ میلیارد سیاره قابل سکونت فقط در کهکشان راه شیری ما وجود داشته باشد بنابراین جهان های دیگر را تصور کنید، این پتانسیل بسیار زیادی برای زندگی بیگانه است
برخی از الزامات ضروری برای به وجود آمدن زندگی وجود دارد که نه تنها یک سیاره به ترکیب مناسبی از عناصر (مانند همه کربن) و شرایط نیاز دارد، بلکه باید جرقه ای وجود داشته باشد که موجودات زنده را ایجاد کند سپس، البته، آن موجودات باید به نحوی به موجوداتی با هوش تبدیل شوند
حتی برای علم بشر مدرن، سادهترین شکلهای حیات سیاره ما هنوز یک پدیده بسیار پیچیده از واکنشهای شیمیایی و سلولها هستن ما واقعاً نمی دانیم که چگونه آنها در طیف بسیار متنوعی از شرایط محیطی ظاهر می شوند، تکامل می یابند و زنده می مانند که این امر یافتن، شناسایی و برقراری ارتباط با موجودات بیگانه را بسیار پیچیده تر می کند
علیرغم این چالش ها، محققان ناسا فکر می کنند ممکن است در چند دهه آینده آثاری از حیات فرا زمینی پیدا کنیم؛ تلسکوپ های قوی تر می توانند یکی از کلیدهای یافتن آن باشند
با این حال می دانیم که آب و گازها و عناصر مشابه در بسیاری از سیارات دیگر وجود دارد اگر به جستوجوی ادامه دهیم و حتی تکهای از شواهد مانند بقایای فسیلشده یا باکتریهای ریز را پیدا کنیم، به نظر میرسد که احتمال بیشتری وجود دارد که در جایی در سراسر ستارگان، گونهای دیگر نیز به آسمانها نگاه کرده و همسایگان بالقوه در جایی در جهان را نیز در نظر داشته باشند
ما انسان ها نسبت به اطراف خود و همچنین نسبت به خودمان آگاهی داریم، ذهن ما مملو از دیالوگ های درونی و سوالاتی در مورد اینکه کی هستیم و هدفمان در جهان است تا آنجا که می دانیم ما تنها موجوداتی هستیم که این نوع آگاهی فعال را داریم، ولی ما نمی دانیم که این آگاهی از کجا می آید
مغز رایانههای مرکزی بدن ما است که عملکردهای بیولوژیکی را کنترل میکند و به ما کمک میکند تا در تمام حلقهها و موانع زندگی فکر کنیم
اسکنهای مغزی نشان میدهند که مغز واقعاً چقدر فعال است و با فعالیت مداوم سوسو میزند و ۱۰۰ میلیارد سلول عصبی ما مانند یک شبکه دیجیتال فشرده و بسیار پیچیده در حال کارند
اما مغز ذهن نیست، فعالیت الکتریکی توضیح نمی دهد که چگونه یک ماده فیزیکی می تواند شرایط غیرفیزیکی مانند آگاهی ایجاد کند
برخی از ادیان آگاهی را به عنوان هدیه ای از جانب خداوند توضیح می دهند که در بدن ما تعبیه شده است تا ما را در این جهان راهنمایی کند
دانشمندان بیشتر به سمت ریشه های بیولوژیکی گرایش پیدا می کنند، آنها آگاهی را مجموعه ای از فرآیندهای بیولوژیکی می بینند که به سمت تفکر پیچیده تر ساخته می شود که در نهایت به خودآگاهی به اوج می رسد
دانشمندان مشخص کرده اند که حیواناتی مانند سگ نیز آگاهی دارند، اما سطح آگاهی پایین تر (یا متفاوت) نسبت به انسان است
زمین خانه مجموعه ای خیره کننده از موجودات و گیاهان است، فلامینگوهای صورتی آسمان را پر میکنند، فیلهای انبوه از میان دشتها عبور میکنند، و میوهها و سرخسهای عجیب و غریب در شکافهای همه جا پنهان میشوند اما ما هرگز نخواهیم فهمید که چند گونه مختلف در سیاره ما پرسه می زنند اما این امر دانشمندان را از تلاش برای تعیین آن عدد دست نیافتنی باز نمی دارد
«کارل لینه» گیاه شناس، دو قرن و نیم پیش متوجه شد که انسان ها به سیستمی برای ردیابی گونه های سیاره ما نیاز دارند به همین دلیل او شروع به طبقهبندی گیاهان و جانوران با استفاده از زبان طبقهبندی کرد که موجودات و گیاهان را نامگذاری، رتبهبندی و طبقهبندی کرد
پس از چندین نسل کار، بر اساس برخی برآوردها، ما هنوز فقط ۱.۵ میلیون گونه یا حدود ۱۵ درصد از تعداد کل را شناسایی و طبقه بندی کردیم، این بدان معناست که اکثر موجودات هنوز به توصیف کافی نیاز دارند البته در مقابل، ما کار بسیار خوبی با پستانداران انجام دادهایم و اکثر آنها را ثبت کردهایم
همه اعداد صرفاً حدس های آماری هستند، بنابراین ما ممکن است هرگز نفهمیدم که آیا آنها دقیق هستند یا خیر، شاید نگرانی بزرگتر این باشد که به نظر می رسد گونه ها با سرعتی سریعتر از هر زمان دیگری از زمان ناپدید شدن دایناسورها در ۶۵ میلیون سال پیش در حال ناپدید شدن هستند به هر حال، اگر موجودات به طور دسته جمعی ناپدید شوند، ما انسان ها می توانیم نفر بعدی باشیم
واقعیت انسانی مفهومی لغزنده است، هرکسی که از یک کابوس زنده بیدار می شود، می داند که احساس گیر افتادن در جایی بین یک خاطره و یک رویا چه حسی دارد این تجربیات به این ایده اعتبار می بخشد که حواس ما محدودیت هایی دارد، شاید چشمها، گوشها و حس بویایی ما واقعاً کل داستان را درباره واقعیت اطراف ما بیان نکنند
شاید چیزها و آدم های زندگی ما توهم صرف باشند! چگونه بفهمیم که هر یک از این اشیاء و موجودات واقعاً وجود دارند؟ شاید آنها سازه های مکانیزم های درونی خود ما هستند که توسط ناخودآگاه ما برای اهداف ناشناخته ایجاد شده اند
کیهان میتواند یک هولوگرام باشد، یک ساخته رایانهای به سبک «ماتریکس» که قصد دارد ذهن ما را به دام بیاندازد و ما را در معرض یک هدف پلید قرار دهد
دانشمندان و فیزیکدانان مطمئن نیستند که ما هرگز ماهیت واقعیت را درک خواهیم کرد، هر چه عمیق تر در فیزیک کاوش کنیم، مکانیک جهان ما غریب تر می شود
ما به کشف ذرات جدید و نیروهای اساسی، از مولکولها گرفته تا اتمها، که بدن و جهان ما را هدایت میکنند، ادامه میدهیم این کاملاً ممکن است که جهان از ده ها یا هزاران بُعد تشکیل شده باشد که ما هرگز به هیچ وجه مستقیم آن را تجربه نخواهیم کرد
ممکن است ما هنوز دانش کافی برای درک کامل ماهیت واقعیت و نحوه کارکرد آن را نداشته باشیم. در نتیجه، ممکن است سوراخ علمی ما به نتایجی منجر شود که ما انتظار نداریم، زیرا ما درک کاملی از آنچه در حال حفاری آن هستیم نداریم
سیاره ما مملو از درختان، علف ها، پرندگان و زنبورها است، همچنین پر از باکتری های بی شماری است و همه آن برای زنده نگه داشتن نوع خود بازتولید می شود.
اما در وهله اول زندگی چگونه آغاز شد؟ چگونه توده ای از سلول ها از مجموعه ای بی اثر از مولکول های آلی به موجودی در حال چرخش و گاهی حتی هوشمند تبدیل شدند؟
پاسخ کوتاه این است: ما دقیقاً نمی دانیم که زندگی چگونه آغاز شد، این احتمال وجود دارد که ۴ میلیارد سال پیش، موجودات فضایی چند میکروب را رها کرده و به آنها اجازه داده اند تکامل یابند و البته، بسیاری از ادیان توضیحاتی ماوراء طبیعی برای منشأ زندگی دارند
بسیاری از دانشمندان فکر می کنند که حیات یک پیشرفت طبیعی برای سیاراتی است که دارای مواد لازم برای زیست شناسی هستند، مانند کربن، هیدروژن، اکسیژن و دیگر بلوک های ساختمانی اساسی
با جرقه مناسب – مثلاً یک رعد و برق – این سنگ بناها به آرامی به دیوارههای سلولی و DNA تبدیل میشوند که برای حیات قابل تکرار مناسب هستند
محققان بهطور مداوم در حال انجام آزمایشهایی مانند این در آزمایشگاهها هستند، به این امید که روی فرمول ایجاد حیات زوم کنند
هر چه سعی کنید، این یک راز است که چگونه آن قطعات غیرزنده خود را به موجودات زنده واقعی مونتاژ کردند، ممکن است این باشد که ما هنوز از ویژگی هایی که واقعاً زندگی را تعریف می کنند بی اطلاع هستیم یا شاید ما نسبت به اصول فیزیک که واقعاً زندگی را تسخیر می کند، کور هستیم ولی مهم نیست، جستجو برای ریشه های زندگی بدون شک برای مدت طولانی ادامه خواهد داشت
همانطور که مفاهیم علمی – تخیلی پیش می روند، سفر در زمان یکی از جذاب ترین آنهاست، سخت است تعجب نکنیم که بازگشت به تاریخ برای مشاهده یک نبرد رومی در عمل، یا تنفس هوایی که با سوزاندن مداوم سوخت های فسیلی لمس نشده است، چگونه خواهد بود
شاید حتی جذابتر باشد که به این فکر کنیم که اگر بتوانید ۱۰۰۰ سال آینده را فوراً نگاه کنید و ببینیم جهان ما چگونه خواهد بود!
یکی از احتمالات سفر در زمان، کرم چاله ها هستند، که نوعی پل هستند که می توانند به مردم کمک کنند در زمان و مکان حرکت کنند، اگر می توانستید داخل یک کرم چاله بشید می توانید در سمت دیگر کهکشان در مکان و زمان متفاوتی بیرون بیایید! در آنجا ما میتوانیم با سرعت نور سفر کنیم، در این مرحله سرعت جهان شما در مقایسه با دنیایی که پشت سر میگذارید بسیار کند میشود
اما علم کنونی ما می گوید که هیچ چیز نمی تواند به سرعت نور حرکت کند و حتی اگر بتوانیم، ممکن است بدن ما را از هم بپاشد
شاید بتوانیم به دور سیاهچاله های عظیم بچرخیم، سیاهچاله هایی که چنان کشش گرانشی باورنکردنی دارند که در واقع زمان را کاهش می دهند و بتوانید در کنار یک سیاهچاله آویزان شوید و تجربه شما از زمان در مقایسه با زندگی روی زمین تقریباً نصف می شود یعنی اگر ۱۰ سال بعد بر میگشتید، خانوادهتان در آن زمان ۲۰ سال پیر میشدند
یا شاید بتوانیم از ریسمان های کیهانی، به اصطلاح شکاف های جهان، برای هدایت زمان استفاده کنیم، این رشته ها (که گاهی اوقات حلقه نیز هستند) آنقدر جرم دارند که ممکن است باعث نوسان فضا-زمان اطرافشان شوند
دستکاری هر یک از این سناریوها ممکن است به ما این قدرت را بدهد که در نهایت سفر در زمان را درک کنیم با این حال، حتی اگر بتوانیم علم آن را کشف کنیم، پارادوکس های متعددی وجود دارد که ممکن است سفر در زمان را غیرممکن یا کاملاً خطرناک کند بنابراین در حال حاضر، سفر در زمان هنوز به سادگی کتاب و فیلم است
وقتی در یک شب تاریک به بالا نگاه می کنید و ستارگان بی شماری را می بینید که در سراسر آسمان پراکنده شده اند، به راحتی می توانید جهان را بی نهایت تصور کنید اما علم هنوز واقعاً نمی تواند به ما بگوید که آیا جهان نامتناهی است یا متناهی
مانند هر چیز دیگری، محققان نظریه هایی دارند، پس از تجزیه و تحلیل نقشه های ایجاد شده توسط مشاهدات انجام شده با بررسی طیف نگاری نوسانات باریون (BOSS)، یک تلسکوپ فوق قدرتمند در نیومکزیکو، یک گروه به این نتیجه رسیدند که جهان دارای پلان بسیار مسطح است این بررسی بر اساس مشاهدات «تنها» ۱.۲ میلیون کهکشان انجام شد که یک قطره در سطل جهانی است، اما این یک سرنخ قوی است که جهان ما به شکل کروی نیست
پس آیا این صافی بی نهایت است؟ گفتنش غیر ممکنه! یکی از افکار حاکم این است که بیگ بنگ باعث می شود که جهان دائماً سریعتر از سرعت نور منبسط شود از آنجایی که ما نمیتوانیم فراتر از سرعت نور را ببینیم، هرگز نمیدانیم که آیا لبهای برای جهان وجود دارد یا خیر
ما احتمالاً باید زندگی خود را صرف تعجب در مورد ماهیت واقعی اندازه جهان کنیم، اما این نیز یک راز است، مانند بسیاری دیگر، که مملو از جذابیتی فریبنده است که ذهن ما را به خود جلب می کند
چه در حال مبارزه با بزرگی جهان یا چگونگی پیدایش حیات در زمین باشید، وجود ما مملو از پیچشهای عجیب و غریب طبیعت است که نمیتوانیم توضیح دهیم و ممکن است هرگز درک نکنیم
این سؤالات ممکن است ما را آزار دهند و در تمام زندگی ما را شکار کنند اما آنها همچنین بخش مهمی از تجربه انسانی هستند