انوشیروان ارجمند متولد ۲۷ مهر ۱۳۲۰ در زاهدان، بازیگر بود
از پانزده سالگی به صورت حرفه ای روی صحنه تئاتر رفت و کار نویسندگی را قبل از انقلاب آغاز کرد تا اینکه در ۴۲ سالگی جلوی دوربین رفت و حالادو یادگار هنرمند نیز از خود به جا گذاشته است
انوشیروان ارجمند در شهر زاهدان استان سیستان و بلوچستان به دنیا آمد و در مشهد بزرگ شده است
پدرش تیمسار ارجمند، ارتشی و رئیس بیمارستان رضاشاه در مشهد و مرکز مامایی در بیرجند و مادرش خانم یغمایی دختر صاحب کارخانه نوشابه سازی بود
در بین سه برادر و دو خواهر، فرزند اول می باشد و برادر کوچکترش داریوش ارجمند نیز از چهره های شاخص بازیگری بود
در نوجوانی تمام خطابه های ادبی مدرسه را من اجرا می کردم در آن زمان معلمی داشتم که از هنرمندان تئاتر بود و وقتی ذوق و استعداد مرا دید، تشویقم کرد تا جایی که توانستم در سال ۱۳۳۵ اولین جایزه بازیگری خود را در سن ۱۵ سالگی بگیرم
پدرم مخالف سرسخت فعالیت های تئاتری ام بود، اینقدر عاشق بودم که هرچه پدرم می گفت «برو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز» را به گوش نمی گرفتم و سعی داشتم تمام انرژی ام را صرف این هنر کنم
یادم می آید اسم مرا در آموزشگاه زبان نوشت که زبان انگلیسی یاد بگیرم، اما شهریه آن را از آموزشگاه پس گرفتم و با خودم به اداره هنرهای دراماتیک بردم و سر کلاس دکتر فروغ نشستم
فعالیت هنری خود را از اواخر دهه ۱۳۴۰ به عنوان بازیگر و کارگردان در تئاتر مشهد آغاز نمود و در نمایشنامه های متعددی به عنوان بازیگر و کارگردان ظاهر شد
من اهل خاش و زاهدان هست، در سال ۱۳۵۳ علی نصیریان رئيس اداره تئاتر بود و همان سال، من را برای تشکيل خانه های فرهنگ به مشهد فرستاد و اين ماندگاری به دليل وجود حضرت امام رضا (ع) بود که من را طلبيدند تا سعادت خدمت به مردم مشهد را داشته باشم و اين خانه ها را برای تمامی شهرهای استان خراسان داير کنم،
حدود ۱۷-۱۸ سال زمان خود را صرف تشکيل خانه های فرهنگ و گروه های هنری در مشهد کردم و سپس به تهران بازگشتم و به فعاليت هنری ام در زمينه نويسندگی، کارگردانی و بازيگری ادامه دادم
نخستین تجربه جلوی دوربین خود را در سال ۱۳۶۲ در ۴۲ سالگی با بازی در فیلم سینمایی “گفت زیر سلطه من آیید” شروع کرد و یک سال بعد هم در فیلم “گنج” بازی کرد و سال ۱۳۶۸ در فیلم “دل نمک” حضور یافت
اولین بار سال ۱۳۶۴ در ۴۴ سالگی با سریال «روایت عشق» به کارگردانی مهدی فخیم زاده در قاب تلویزیون ظاهر شد و سال ۱۳۶۹ در سریال “کمند خاطرات” ایفای نقش نمود
سال ۱۳۷۰ در ۵۰ سالگی با بازی در سریال “امام علی (ع)” در نقش اشعث بن قیس به شهرت دست یافت
در ادامه در سریال های متعددی چون روزی روزگاری، تفنگ سرپر، معصومیت از دست رفته، مختارنامه، جابر بن حیان، پنجمین خورشید، سقوط آزاد، بزم آخر و ستاره شرق ایفای نقش کرد
بعد از سال ۱۳۶۸ مدتی از کار سینما دور بود و به فعالیت در تلویزیون می پرداخت تا اینکه سال ۱۳۸۰ در ۶۰ سالگی با بازی در فیلم “قارچ سمی” به عرصه سینما بازگشت
در ادامه در فیلم های دیگری چون دوئل (۱۳۸۲)، قائده بازی (۱۳۸۵)، محیا (۱۳۸۶)، کیفر، چراغ قرمز (۱۳۸۸)، رستاخیز (۱۳۹۱) و یتیم خانه ایران (۱۳۹۳) نقش آفرینی کرد
انوشیروان ارجمند قبل از انقلاب با خانم کیهان دخت امین، طراح لباس ازدواج کرد که ثمره این زندگی موفق یک فرزند پسر به نام برزو ارجمند متولد ۷ فروردین ۱۳۵۴ و یک دختر به نام بهار ارجمند متولد ۹ فروردین ۱۳۵۹ است که هر دو آنها بازیگر بوده و حالا ساکن خارج از کشورند!
سال ۱۳۶۹ در تئاتر “خورشید کاروان” ایفای نقش کرد و سال ۱۳۷۰ در دهمین جشنواره تئاتر فجر تئاتر “سایه ماه” را به کارگردانی خودش ارائه کرد
مرگ یزدگرد، واقعه خوانی جهاز جادو، دلدار و مال کنون از جمله آثار شاخص وی در عرصه تئاتر می باشد
ضمیر ناخودآگاه آدمی همواره به سمتی سوق پیدا می کند؛ آدم های زیباپسند نیز به خاطر ظرافت روحی به سمت زیبایی گرایش پیدا می کنند و هنر نهایت این زیبایی هاست. مهم چگونه انتخاب کردن است
من هرچند پدرم نظامی بود، اما در یک خانواده ادیب بزرگ شدم؛ او شعر می گفت و مادرم ساز می زد، گذشته از آن رغبت و کشش آدمی در سن کودکی به شکلی است که بازتاب آن در سنین نوجوانی و جوانی نمود پیدا می کند
وقتی در مجموعه تلویزیونی “معصومیت از دست رفته” بازی می کردم با آقای میرباقری قرار گذاشتم زمانی که تولید مجموعه “مختارنامه” شروع شد در خدمت او باشم
بعد از اینکه تولید این پروژه سنگین آغاز شد من هم به قولم عمل کردم و طبق قراری که گذاشته بودیم نقشی را در این مجموعه ایفا کردم
به دلیل اینکه اطلاعاتی درباره تاریخ دارم معمولاً در این نوع آثار هم بازی می کنم، از قرار نوع بازی ام در این نوع آثار مورد پسند کارگردانان است
برای من انتخاب نقش از درجه اهمیت زیاد برخوردار نیست، بلکه برای ایفای نقش سعی می کنم با کارگردانی کار کنم که در قالب های مختلف هم سلیقه و همگن باشیم و کارگردان بضاعت صحنه ای را برای خلق یک اثر هنری فراهم کند، در واقع این مسئله برایم اهمیت دارد، چون در تاثیرگذاری نقش ها هم اثر زیادی دارد
گرچه در این سال ها در سریال های تاریخی زیادی بازی کردم، ولی این طور نبوده که در آثار دیگر حضور نداشتم مثلاً در فیلم های “محیا”، “دل نمک” و “دوئل” بازی کردم که هر یک از آنها در ژانرهای مختلف بودند و ویژگی های خودشان را داشتند
آنچه برایم اهمیت دارد این است که یک قصه خوب را با یک کارگردان خوب کار کنم، فرقی نمی کند داستان در زمان گذشته بگذرد یا زمان حال
سعی می کنم با کارگردانی کار کنم که به بازیگران بها می دهد تا آنها بتوانند از صمیم قلب نقش را به راحتی ایفا کنند و هنر خودشان را نشان دهند، همیشه به این مسئله در کارهایم توجه کرده ام. برای کارهای آتی ام هم این تلاش را خواهم کرد
مجموعه مختارنامه روایتگر بخشی از تاریخ صدر اسلام است، وقایعی که بعد از کربلا اتفاق می افتد، کارهایی که مختار، توابین و … انجام می دهند و تلاشی که مختار برای برافراشته شدن پرچم حکومت اسلامی می کند، نهضت مختار پایدار مانده است و این ویژگی ها برایم جذاب بود تا نقش رفاعه بن شداد را بازی کنم
ذهن بازیگر مثل کامپیوتر است و طبیعی است وقتی می خواهد کار تازه ای را شروع کند به مطالعه جدید احتیاج دارد، چرا که در ایفای شخصیتی که برای بازی بر عهده دارد موثر است.
انوشیروان ارجمند در سریال امام علی (ع) با برادرش داریوش ارجمند هم بازی بود، او در خاطره ای گفته است؛ در سکانسی که پس از جنگ صفین بود من با داریوش ارجمند بگومگو داشتم آخر او میگوید ای روباه راهتو بکش و برو، من پس از چند قدم که رفتم اشکم سرازیر شد با خودم گفتم علی جان دوستت دارم و اصحابت را هم دوست دارم… ولی این اشعث را نمی دانم چه کنم
همه آنجا بغض کرده بودن، به نظرم وقتی کاری با عشق انجام شود حتما روی مردم هم تاثیر می گذارد و مجموعه امام علی(ع) چنین کاری بود
در سال ۱۳۶۵ تئاتر دفاعمقدسی «شگرد آخر» را در تئاتر شهر تهران اجرا کردم که با هدف شناخت بیشتر مسائل و مصیبت های دلاورمردان کشورمان تولید شده بود
این نمایش آنقدر با موفقیت اجرا شد که آیت الله خامنه ای که در آن زمان ریاست جمهوری را برعهده داشتند، لوحی با دست خط خودشان به من اهدا کردند
همچنین از «شگرد آخر» در کتاب «هنر از دیدگاه مقام معظم رهبری» سخن به میان آوردند که این موضوع برایم به شدت خاطره انگیز است
در زمان جنگ، با تئاتر «شگرد آخر» برای اجرای نمایش به جنوب رفتیم، وقتی تئاتر شروع شد، خنده به لبان رزمنده ها نقش بست و همین برایمان بس بود که بدانیم در اجرای نمایش موفق بوده ایم
جبهه مکانی معنوی و خاصی بود. بعد از پایان اجرای نمایش رزمنده ها به میان ما می آمدند و با هم شوخی می کردیم؛ انگار سال هاست هم را می شناسیم
نه تنها من، بلکه تمام خانواده ام با اینکه از مشهد دوریم، اما همواره دغدغه خراسان را داشته ایم، هر زمان برزو و بهار برای فیلمی در مشهد انتخاب می شوند، می گویند «می رویم برای شهرمان بازی کنیم»
من و خانواده ام وقتی اسم مشهد را می شنویم، بی تاب می شویم ما هرجای دنیا باشیم، باز هم خراسانی هستیم؛ این عنوان روی ماست و کنده هم نمی شود و از این بابت خدا را شاکرم
اولویت برخی مدیران، تئاتر و سینما نیست و فقط به دنبال حاکمیت بر هنرند و به همین دلیل است که هنوز عدم استقبال تماشاگر، گریبان گیر تئاتر مشهد است
باید هنر تئاتر در میان مردم جایگاه پیدا کند تا مردم خود سالن تئاتر بسازند؛ من آنچه را به باور مردم رسانده ام، دوست دارم
تا حالا جوانی نشده که زنگ خانه مرا فشار دهد یا تماسی بگیرد و من از پاسخ به او سر باز زنم؛ چون آنچه را به عنوان رسالت هنری بر دوش من است، اگر با خود به گور ببرم، کاری نکرده ام
از دور که نگاه می کنی، زندگی بازيگرها خيلی خوب و ايده آل به نظر می رسد، اما تا آن جا که خبر دارم بيشتر بازيگرها وقت خود را برای بازی در پروژه های مختلف صرف می کنند و شايد کمتر به زندگی می پردازند
اين تابلو از دور بسيار زيبا جلوه می کند ولی همين که نزديکش مي شوی، از گريمور گرفته تا فيلمبردار و دستيارش، کارگردان و دستياران و همه عوامل، آن قدر سختی می کشند تا در يک روز ۲ يا ۳ دقيقه کار مفيد بگيرند و اين ۳-۲ دقيقه برای ۱۲-۱۰ ساعت کار بسيار اندک است
بنابراين سختی و مشقت حرفه بازيگری بسيار زياد است آن وقت مردم اين گونه قضاوت می کنند آن ها تنها تصوير را می بينند نه شرايط درونی کار را و تصور می کنند که چه قدر بازيگرها زندگی خوبی دارند
در هر صورت شهرت و محبوبیت يک معادله دو طرفه است، اگر شما به عنوان يک هنرمند به مردم علاقه داشته باشيد طبيعی است مردم هم به همان اندازه که کار شما را دوست دارند به شما هم علاقه پيدا می کنند ولی هر چه قدر از مردم دور شويد طبيعی است که اين فاصله ملال انگيزتر خواهد شد
این بازیگر فقید سینما و تلویزیون مدتی به دلیل بیماری ناراحتی در بیمارستان پارسیان تهران بستری بود تا اینکه در ظهر ۲۳ آذر ۱۳۹۳ در ۷۳ سالگی بر اثر همین بیماری دار فانی را وداع گفت
و مراسم خاکسپاری وی در روز ۲۵ آذر از مقابل تالار وحدت صورت گرفت و پیکر ایشان در حضور جمعی از دولتمردان و هنرمندان ایران در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد