حامد عسکری متولد ۱۰ خرداد ۱۳۶۱ در بم کرمان، ترانه سرا و شاعر است
فارغ التحصیل فوق دیپلم پایه لمعتین در حوزه علمیه و لیسانس رشته حقوق قضایی از دانشگاه تهران شمال می باشد که حالا مجری گری هم می کند
کودکی عجیبی داشتم، پسرعمه من متخصص زدن گنجشک با تیروکمان بود و من بقیه بستنی ام را کنار لانه مورچه ها می گذاشتم تا در گرمای بم چیز خنک بخورند
بارها برای کارتون کوزت گریه کردم حتی آن موقع ها کارتونی پخش می شد که ۱۵ پسربچه در جزیره ای گرفتار شده بودند، یادم می آید برای شبکه ۲ نامه ای نوشتم و راهکار دادم که آنها می توانند با این کار از آن جزیره بیرون بیایند، تمام بچگی من پر از احساسات این شکلی بود
بیشتر از سن خودم می فهمیدم و گاهی خیلی دردم می آمد
بیوگرافی حامد عسکری شاعر
من زندگی ام شعر بوده است، اصلا طبیعتی که ما در آن جا به دنیا آمدیم این گونه بوده است
مایی که چهار دست و پا روی قالی کرمان می رفتیم تا قنات ها و کوچه باغ هایی که آن جا بود ناگزیری از شعار شدن نبود، نه تنها من بلکه پدر بزرگم هم این گونه بوده است
بعد از سوم راهنمایی رفتم حوزه علمیه و مشغول درس شدم و بعد به صورت قاچاقی و به دور از اطلاع حوزه در مقطع دیپلم شروع به تحصیل کردم
لمعتین را در حوزه تمام کردم و همزمان دیپلم هم گرفتم؛ دانشگاه امتحان دادم و حقوق قبول شدم
سال ۱۳۷۹ وقتی ۱۸ ساله بود پای طلبه جوان به کنگره شعر طلاب باز شود، می گوید از مادرم ۲۵ هزار تومان گرفتم تا بروم
همان اول ۹ هزارتومان دادم یک دوربین عکاسی با فیلم خریدم تا با شاعرانی که از نزدیک می بینم عکس بگیرم
در آن کنگره برای اولین بار علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکایی، محمدجواد محبت و احمد عزیزی را دیدم و با آنها عکس گرفتم
عکس پدر و مادر حامد عسکری
زلزله که شد دانشگاه رفسنجان بودم، دو ساعت بعد به بم رسید، شهر آوار شده بود و ۴۷ نفر از دوستان و آشنایان نزدیکم را از دست دادم
پدربزرگم، مادربزرگم، عموزاده های پدرم و همبازی هایم
شب قبل توی بم عروسی بود، بم تالار نداشت و عروسی ها در خانه بود، فردایش عروس و داماد را از زیر آوار بیرون آوردند
اینطور برایتان بگویم که بعد از زلزله بم ۳۱۲ تا از شماره های گوشی من پاک شد، همگی در زلزله رفتند
از زلزله بم و تاریخ ۵ دی ۸۲ حالا سال ها می گذرد، من هنوز شب ها هفته ای یک بار خواب زلزله می بینم
هنوز نمی توانم به کنسرو ماهی لب بزنم از بس آن زمان شام و ناهار صبحانه مان شده بود تن ماهی
هنوز وقتی دخترم پتو را روی سرش می کشد نمی توانم نگاهش کنم، حالم خراب می شود
بعد از زلزله بم آنقدر روحیه ام بهم ریخت که با رضایت دانشگاهم به تهران انتقالی گرفتم
من برای شعر خیلی رنج و فقر کشیدم، در تهران در ساختمانی که بودم عربی درس می دادم، ویراستاری می کردم و کارهای پروژه ای انجام می دادم
حتی گاهی مجبور به کار ساختمانی هم شدم، کم کم با شاعرها آشنا شدم وبه محافل ادبی رفتم، من آدم کویری و خونگرمی بودم و زود به جمع های ادبی راه پیدا کردم
حامد عسکری را دو شعرو ترانه بر سر زبانها انداخت، اولی غزل – مثنوی درباره بم که در جلسه ملاقات با رهبری هم خواند
دومی هم ترانه ای که با صدای احسان خواجه امیری زمزمه بسیاری از مردها شد تا مدام بخوانند: «مرد برای هضم دلتنگی هاش گریه نمی کنه قدم می زنه»
من کتاب بالینی ام سعدی است و بیدل؛ شبی دو سه تا غزل از سعدی و بیدل باید بخوانم هفته ای چند صفحه نهج البلاغه باید بخوانم
رمان و داستان کوتاه هم زیاد می خوانم، البته از شاعران معاصر و هم نسلان کمتر می خوانم
با همسرم در یکی از انجمن های ادبی دانشگاه آشنا شدم، همسرم کسی بود که توانست مرا اهلی کند و حالا ثمره این ازدواج یک دختر به نام باران و یم پسر به نام محمد نیکان است
عکس حامد عسکری و همسرش
بعد از ازدواج به ثبات رسیدم و توانستم بهتر شعر بگویم، ماه های اول ازدواج حتی تلویزیون را از کارتن در نیاوردیم مدام باهم کتاب و تاریخ بیهقی می خواندیم.
بعد همسرم درسش را ادامه داد و کارشناسی ارشد در ادبیات گرفت اما در شعر پشت من ایستاد تا من جلو بیایم
نصفه شب ها شعر می گویم که همه خوابند اگر شعرم تمام نشد که هیچ، اگر شد پاکنویسش می کنم و می گذارم جایی که همسرم ببیند.
اگر زیرش را امضا کرد یعنی تایید شد و می رود توی دفتر شعرم
عکس حامد عسکری و دخترش
حج برای من سفر عجیبی بود و هنوز حس می کنم یک خواب بوده است. الان همچنان دوست دارم به این سفر بروم، ولی کوتاه و فقط آن حس و حال را دوباره تجربه کنم.
بله من طرفدار استقلال هستم ولی وقتی تیم مس کرمان آمد لیگ برتر، دیگر شدم مستقلالی…
عکس حامد عسکری با پسرش
همتا
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
بهتون افتخار میکنم همشهری با فرهنگ و پر تلاش
محمد شماخی
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
سلام من یک معلم هستم دوست داشتم از کتابهای اقا حامد مطالعه کنم
علی.خ
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
عاشقانه دوستت دارم حامد جان,شعرهای تو قلب مرا تسخیر کرده بزرگوار
ابوالفضل
۲۵ تیر ۱۴۰۲
سلام آقای عسکری انشالله هرجا هستی در کنار خانواده شاد و سلامت باشی امضاهای همسرتون زیر اشعارتون خیلی رمانتیکه
بهار
۲۳ تیر ۱۴۰۲
کاش مرا فرصت دیدار بود????
حامد شهدوستی
۰۶ تیر ۱۴۰۲
سلام آقای عسکری آیا شما اصالتا بلوچ هستید ممنون میشم جواب بدید
نیکا
۰۵ تیر ۱۴۰۲
موفق باشید
مسعود مصری
۰۴ تیر ۱۴۰۲
عشق عشق عشق ❤️
قاسم عبدالله عربزاده اهل افغانستان
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
سلام ودورد خداوندخدمت جناب آقای عسکری عزیزی به امید موفقیت بیشترشما
دکترامیرشوندی
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
بنده مدتی است توسط استادشفیع شعله کار با شما اشنا شدم سه سال هست شمارو پیگیری میکنم بعنوان یه مدیرخوب تو کرج جسارت شمارو الگوی خودم کردم با زبان شعر از کسایی که کار مردم انجام نمیدن نقد میکنم
مومنی
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
سلام.عجب.ای داد.آیا هنوز. انسان موجود هس؟ بسیارشخصیت ایشان برایم محترم میباشد.سلامت و پایدار باشی پسر عزیزم
حسینی
۱۴ اسفند ۱۴۰۱
خیلی زیبابود همون که توش کلمه بیشتربه کاررفته بود موفق باشید.ان شاالله
هستی
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
شعر هاشون عالین زنده باشن
مریم
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
درود و سلام، وقت بخیر، اشعار آقای حامدعسگری سرشار از احساس و زیبایی است و برتک تک سلول های آدم تاثیر می گذارد، باران اسم زیبایی است، به ویژه که پدرت هم شاعر سرشار از احساسی باشد، بهترین ها را برایتان آرزومندم. 🙏🌹
وحید، ش
۰۳ بهمن ۱۴۰۱
سلام آقا حامد عزیز و دوست داشتنی خیلی دلم واست تنگ شده و خیلی مشتاق دیدنتون هستم ارادتمند شما وحید خادم و دوستدارتون
آرمین
۱۲ آذر ۱۴۰۱
ارزش حیف کردن اینترنت نداشت واقعا
آرمین
۱۲ آذر ۱۴۰۱
واقعا حیف اینترنت که راجب همچین ادمی جستجو کنه
دهقانی
۱۲ آذر ۱۴۰۱
شخصیتی دل نشین و بی ریا
علیرضا
۲۷ آبان ۱۴۰۰
دمش گرم،
سهیلا
۱۱ مهر ۱۴۰۰
سلام اقا عسگری براتون اروز سلامتی دارم بالای پسر گلتون محمد نیکان ودختر گلتون باران جانم شاعر زیبا می گید خواهر کوچک سهیلا
فاطمه
۰۹ مهر ۱۴۰۰
سلام خدا حفظتون کنه،خاطرهبستنی دادن تو تابستون به مورچه ها خیلی برام جالب بود
تایماز
۱۲ خرداد ۱۴۰۰
خیلی دوستداشتم با اقا حامد عسکری ارتباطی داشته باشم