فرج الله گل سفیدی متولد ۱۳۳۷ در لنگرود گیلان، بازیگر سینما و تلویزیون است
او برعکس چهره خنده روی خود، زندگی سختی را تجربه کرد که بیان جزئیات آن بسیار هولناک می باشد اما از این جهنم با کمک غریبه ها بیرون آمد و حالا می درخشد
فرج الله گل سفیدی در دهستان گل سفید شهرستان لنگرود استان گیلان به دنیا آمده است، یک خواهر بزرگتر و سه تا برادر کوچک تر از خود دارد
وقتی ۷٫۵ ساله بود مادرش بعد از زایمان آخرین فرزند خانواده به دلیل خونریزی و عدم پاسخ به درمان فوت می کند و پدرش نیز او را ترد می کند
سرپرستی فرج الله بنا به وصیت مادرش به پسر عموی مادریش سپرده می شود و به این ترتیب او در ۸ سالگی با این خانواده راهی تهران می شود
اما تنها ۶ ماه از او نگهداری می کنند و در نهایت زمانی که بچه ۹ ساله بود در شهر تهران، آواره می شود
بعد از یکسال به یکی از همسایه های آشنای خود (اکبر طالب لو) که در تهران خیاط بود، پناه می برد و می تواند یک و دو ماه در آنجا زندگی کند
بیوگرافی فرج الله گل سفیدی بازیگر
یک هنرمند خیلی بزرگ، خیلی انسان و بزرگواری به مدت ۷ سال سرپرستی من را برعهده گرفت نام نمی برم شاید خودش هم راضی نباشد
من سال ها در خانه مادرش زندگی کردم
او زمانی که اوضاع من را در آن تعمیرگاه دید برد نزد مادرش برد و به او تایید کرد بین او و نوه هایش هیچ فرقی نباید گذاشته شود
در نهایت با پولی که از شاگردی در صافکاری در میاورد با یک شخص دیگر، خانه ای کوچک را اجاره می کند و زندگی مستقل خود را آغاز می کند
خودش می گوید سال های خیلی بدی گذراندم و داستان زیاد است اما قدرت بیان جزئیات بیشتری ندارم
در ۱۴ – ۱۵ سالگی توسط همان سرپرست هنرمند خود به سمت تئاتر رفت و این روند باعث شد کم کم روی صحنه تئاتر برود و جا بیفتد
مجبور شدم سال ۱۳۵۳ در ۱۶ سالگی ازدواج کنم، چون کسی نداشتم و فقط می خواستم زندگی کنم و به هرز نرم
حاصل این زندگی چهار فرزند به نام های فرشاد (تصویربردار)، مجید، طوبا و فرزان است
باید از همسرم تشکر کنم، خیلی زن صبوری هست، واقعا خیلی خانم مذهبی است و بچه هایم را او بزرگ کرده است، او آذری زبان بوده و در تهران بزرگ شده است
متاسفانه همسر آقای گلسفیدی در سال ۱۳۹۹ دار فانی را وداع گفت
عکس همسر فرج الله گل سفیدی
در سال ۱۳۵۸ اولین تجربه تصویری خود را در فیلمی در شیراز جلوی دوربین بدست آورد و سال ۱۳۶۲ به صورت حرفه ای با فیلم تلویزیونی سیگنال ایکس در تهران کارش را ادامه داد
اولین سریال او ماجراهای آقای مشک عنبری در سال ۱۳۷۰ از شبکه یک پخش شد که با این مجموعه به شدت مورد توجه قرار گرفت
آقای عطاءالله حیاتی یکی از دوستانم چندباری خواست که قصه زندگی ام را بنویسید اما می دانم این قصه نوشته شود، شخصیت پدرم زیر سوال می روم
پدرم با اینکه ۳۷ سال حتی نگاهم نکرد اما من او را دوست داشتم و برایش احترام قائل بودم
وقتی پدرم سکته کرد ۱۳ روز در پشت اتاق سی سی یو ماندم تا اینکه او را از بیمارستان به خانه ام آوردم اما خیلی ناراحت بود
از او سؤال کردم چرا آن قدر ناراحتید، گفتند من به تو بد کردم اما من گفتم اتفاقاً کار خوبی کردی، اگر این اتفاق نمی افتاد امروز به من افتخار نمی کردید
در نهایت پدرم خیلی زود درگذشت، او را بخشیدم چرا که پدرم است و من اصلا از او به وجود آمدم
بزرگترین دستاورد برای من این است که مردم من را قبول دارند از این بابت واقعا خوشحال هستم و همین طور که من مردم را قبول دارم
از نظر مالی برای من چیزی نداشته اما همین اقبال عمومی و محبت مردم بزرگترین دستاورد برایم بود
با محمدعلی کشاورز کار نکردم اما از منش و انسان بودن شان زیاد شنیدم و آقای مشایخی هم خیلی با من خوب بودند و همیشه هم مثل معلم بودند
سرگذشت فرج الله گل سفیدی بازیگر